معماری و سکوت؛ خالی، خلأ، یا حضور ناب
نوشته: شهباز غفوری
سکوت، در فرهنگهای گوناگون، نهفقط فقدان صدا بلکه کیفیتی فعال و معنابخش تلقی شده است. در معماری، مفهوم سکوت میتواند حامل لایههایی از معنا باشد که ورای عملکرد و زیبایی صرف قرار دارند. پرسش اینجاست: آیا سکوت در معماری به معنای فقدان فرم است یا نوعی بیان دیگرگونه از حضور؟
برخی از بناها با کمگویی فضایی خود، کیفیتی آرام و تفکربرانگیز میآفرینند؛ گویی دیوارها بهجای فریاد زدن، نجوا میکنند. این سکوت نه از سر فقر طراحی، بلکه ناشی از انتخابی آگاهانه برای خالیکردن فضا از تزئینات اضافی و واگذار کردن معنا به تجربه زیسته کاربران است.
سکوت در معماری میتواند در خالیبودن یک صحن، در تکرار یک ماژول ساده، یا در حذف صدای اضافه فرم بروز کند. در این حالت، معماری نه برای دیده شدن بلکه برای زیستن طراحی میشود. چنین فضایی بیشتر به یک حضور ناب شباهت دارد تا به خلأ بیمقدار.
در برابر آن، گاه خالیبودنِ فضا نتیجهی ناتوانی در طراحی یا کمبود منابع است. تمایز میان این دو نوع خالیبودن، نیازمند تحلیل دقیق نیت معمار و ساختار کلی پروژه است. آیا حذف، برای تقویت تجربه بوده یا از سر فقدان؟
معمارانی مانند تادائو آندو، پیتر زومتور یا جان پاوسن، نمونههای موفقی از رویکرد «سکوت فضایی» را عرضه کردهاند؛ جایی که متریالها، نور، مقیاس و ساختارها در هماهنگی با یکدیگر، زبان بیصدایی میسازند که عمیقتر از هر تزئین پرزرقوبرقی در ذهن مخاطب باقی میماند.
در محدودههای پرهیاهوی شهری نیز، سکوت معماری میتواند پاسخی باشد به آشوب بیرون. مکانی که در آن انسان میتواند بازیابی شود. معماری سکوت، دعوتی است برای درنگ، تأمل، و کشف کیفیتهایی که در شلوغی گم میشوند.
در نهایت، سکوت در معماری را میتوان نه بهمثابه انفعال، که بهعنوان انتخابی مؤثر برای پررنگتر کردن تجربه انسانی دانست. سکوت، به شرط آنکه هدفمند باشد، یکی از رادیکالترین بیانیههای معماری است؛ بیانیهای که در سکوتش، بیش از هزار واژه سخن میگوید.