دلهره و معماری: وضعیت میان امنیت و تهدید
نویسنده: شهباز غفوری
دلهره یکی از حالات اولیهی تهدیدمحور است که اغلب در وضعیتهایی بروز میکند که هنوز اتفاقی نیفتاده، اما ذهن درگیر انتظار آن است. برخلاف اضطراب که حالت مزمنتری دارد و برخلاف ترس که واکنشی آنی و فیزیکی است، دلهره یک وضعیت «میان» است. نوعی پیشآگاهی از تهدیدی مشخص، بدون آنکه هنوز به وقوع پیوسته باشد. در سطح عصبی، دلهره حاصل فعالیت همزمان آمیگدال (مرکز تشخیص تهدید) و قشر پیشپیشانی (مرکز ارزیابی شناختی) است. در طراحی محیطی، این حالت بهویژه در فضاهایی شکل میگیرد که از وضوح عملکردی، ساختار دیداری، و جهتمندی فضایی تهیاند.
در معماری معاصر، فضاهای موسوم به «خاکستری» که نه کارکرد روشنی دارند، نه امکان تحلیل قطعی از جانب کاربران را فراهم میکنند، بستر شکلگیری دلهرهاند. این فضاها معمولاً شامل راهروهای تاریک، ورودیهای نامشخص، سکوتهای نامعمول، یا نورهای غیرشفافاند. شهرهایی که در طراحیشان سلسلهمراتب فضایی رعایت نمیشود، ناظر را در وضعیت پیشهشداری قرار میدهند. فرد در چنین محیطی دائماً در حال ارزیابی تهدید احتمالی است؛ هرچند هنوز هیچ خطری بروز نکرده باشد.
دلهره همچنین به واسطهی حضور نامطمئن دیگران در فضا تشدید میشود. موقعیتی را تصور کنید که فرد در راهرویی نیمهروشن راه میرود، صدای خفیفی میشنود اما منبع صدا مشخص نیست. این وضع، محصول معماریای است که نه خطر را پنهان میکند و نه امنیت را القا میکند. محیط دلهرهآور الزماً بینظم نیست؛ بلکه دقیقاً بهخاطر ابهام در نظم و کارکرد است که دلهره تولید میشود.
برای مقابله با دلهره در طراحی، چند اصل کلیدی وجود دارد: اول، وضوح در ورودیها و خروجیها؛ دوم، پیشبینیپذیری در مسیرها و گرههای فضایی؛ سوم، خوانایی در فرم و عملکرد. طراحی باید بهگونهای باشد که حالت کنترل نسبی را به کاربر بازگرداند. فضاهای مبهمی که نه تهدیدند و نه امن، باید به سمت یکی از دو قطب مشخص هدایت شوند تا ذهن مخاطب را از وضعیت تعلیق خارج کنند.
در طراحی شهری نیز، دلهره اغلب در محدودههای انتقالی شکل میگیرد: از فضای عمومی به خصوصی، از روشن به تاریک، از باز به بسته. این نقاط گذار، اگر فاقد منطق طراحی باشند، بهجای ایجاد حالِ «عبور»، وضعیت دلهرهانگیز «تعلیق» ایجاد میکنند. این اصل در طراحی ایستگاههای حملونقل، پیادهروهای زیرزمینی، یا فضاهای مرزی میان کاربریهای مختلف اهمیت ویژهای دارد.
معماری باید بتواند سازوکارهای شناختی و عصبی انسان را درک کند و به آن پاسخ دهد. دلهره محصول نبود پاسخ است؛ محصول طراحیای که مخاطب را تنها میگذارد، بدون آنکه تهدید کند یا محافظت کند. طراحی شفاف، ساختارمند و نشانهدار، دلهره را به امنیت تبدیل میکند. معمار نباید صرفاً به فرم پاسخ دهد، بلکه باید به وضعیت ذهنیای که فضا ایجاد میکند نیز متعهد باشد.