طراحی در عصر فروپاشی
نویسنده: شهباز غفوری
جهان معاصر با بحرانی چندلایه مواجه است؛ بحرانی که بسیار فراتر از فروپاشی اقلیمی یا محیطزیستی عمل میکند. در اعماق این وضعیت، ما با فروپاشی معنا، ازهمگسیختگی ماده، و انحطاط اخلاقی روبهرو هستیم. این بحران، بیش از آنکه محصول طبیعت یا فناوری باشد، ریشه در ساختار اندیشه دارد؛ در گسست یک جهانبینی که زمانی طراحی را زبانی برای پیوند انسان و زمین میدانست، اما اکنون آن را به ابزاری برای قدرت، تصویرسازی، و مصرفنمایی بدل کرده است.
نشانههای این بحران قابل مشاهدهاند: آلودگی هوا، گرمایش جهانی، و فرسایش منابع. اما علّت عمیقتر، فروریختن چارچوبهای ادراکیست که زمانی طراحی را مسئول، بومسازگار و معناور میخواستند. امروز طراحی بهجای آنکه با مکان و زمان سخن بگوید، برای جذب نگاهها، شوآف، سوداگری، یا تولید برند بصری بهکار گرفته میشود. ساختمانها دیگر نه پاسخی به زندگی، که ویترینهایی برای دیدهشدن هستند.
این دگردیسی، صرفاً تغییر در فرم یا سبک نیست، بلکه گسستی فلسفی است. زمانی که طراحی بهجای میانجیگری، سلطهگری میکند، از مراقبت به کنترل، و از پیوند به انزوا میرسد. در چنین ساختاری، خود طراحی به بخشی از فروپاشی بدل میشود؛ نه مقاوم در برابر آن، بلکه تسریعکنندهاش.
برای رویارویی با این فروپاشی، باید جایگاه طراحی را بازتعریف کنیم: نه بهمثابه پیشافکنی، بلکه بهعنوان ترجمان میان نیاز انسان و حقیقت محیط، میان حافظهی فرهنگی و پرهیز مادی. تنها با این بازنگری است که میتوان امید داشت طراحی بار دیگر به رابطهای مانا، اخلاقی و معنادار با جهان بدل شود.