اخلاق فرم
نویسنده: شهباز غفوری
فرم، در وضعیت معاصر، به عرصهای اخلاقی بدل شده است. دیگر نمیتوان آن را صرفاً محصول تصمیمهای عملکردی یا زیباشناختی دانست. فرم امروز حامل معناهایی فراتر از ظاهر است؛ معناهایی سیاسی، اجتماعی و بومشناختی که از سطح هندسی فراتر میروند و در نظامهای ارزشی، تصمیمسازی و پیامدهای زیستپذیری گره میخورند. آنچه شکل میگیرد، همزمان بازتابی از ترجیحها و عاملی برای تأثیرگذاری در محیط و اجتماع است.
بحران فرم بهصورتهای گوناگون پدیدار میشود. در معماری، بسیاری از فرمها نه بر مبنای زیستپذیری یا نیاز اجتماع، بلکه در پاسخ به منطق بازار و نمایش شکل میگیرند. در طراحی صنعتی، فرم میتواند در خدمت زودگذری و تولید زباله قرار گیرد. در طراحی شهری، شکل کالبد میتواند نابرابری را تثبیت و تداوم بخشد؛ از طریق ضوابط کاربری، شبکههای حملونقل یا نظمبخشی به دسترسیها. فرم، در این شرایط، دیگر ابزار خلاقیت نیست؛ بلکه ظرفی برای بازتولید آسیبهای ساختاری است.
رویکرد اخلاقی به فرم مستلزم تغییری بنیادی در نگاه است: درک فرم نه بهمثابه ظاهر، بلکه بهعنوان عاملی مسئول و کنشگر. تصمیمهای فرمی باید با در نظر گرفتن تأثیر آنها بر بومها، فرهنگها و نسلهای آینده گرفته شوند. این به معنای تقدمبخشی به مانایی، انطباقپذیری و شمول در فرآیند طراحی است؛ اموری که در بسیاری از پروژهها یا نادیده گرفته میشوند یا صرفاً به سطح شعار محدود میمانند.
فرم اخلاقی، درهمتنیدگی نظامهای انسانی و غیرانسانی را به رسمیت میشناسد. میپذیرد که شکل یک ساختمان، الگوهای مصرف انرژی، خرداقلیم محلی و الگوی تعاملات انسانی را شکل میدهد. درمییابد که فرم محصول، رفتار مصرفکننده و نحوهی دورریزی را جهت میدهد. میفهمد که فرم شهری، نحوهی دسترسی، تحرک و انسجام اجتماعی را تعیین میکند. فرم، در این سطح، بهمثابه کنشگری عمل میکند که رفتار، سیاست و آینده را میسازد.
چالش اخلاق فرم صرفاً فنی نیست، بلکه در سطح مفهومی نیز رخ میدهد. باید ارزشهای زیباییشناختی تثبیتشدهای که نوگرایی، اغراق یا تجمل را بر مراقبت و کفایت ترجیح میدهند، مورد بازاندیشی قرار گیرند. این بازاندیشی، مستلزم فروتنی در مواجهه با پیچیدگی و تمایل به تفکری زمانمند و آیندهنگر است؛ تفکری که از هیجان لحظهای فراتر میرود.
در آموزش و عمل، اخلاق فرم از مسیر تلفیق سواد بومشناختی، حساسیت فرهنگی و تفکر نظاممند شکل میگیرد. باید صداهای متکثر، بهویژه آنها که تاریخی از بهحاشیهراندهشدن داشتهاند، در فرآیند طراحی شنیده شوند. تربیت چنین نگاهی نیازمند بازسازی نهادهای حرفهای، بازآرایی برنامههای آموزشی، و بازگشایی میدان تصمیمگیری به مشارکت واقعی است.
در نهایت، فرم اخلاقی تجلی نوعی تعهد است: تعهد به ساختن شکلهایی که زیستپذیر باشند، با بستر همنفس شوند، و به ساخت آیندهای عادلانه کمک کنند. در این افق، طراحی دیگر نه ابزاری برای تأثیرگذاری بصری، بلکه کنشی اخلاقی و زمانمند خواهد بود؛ کنشی که هم به زندگی میافزاید و هم آن را سامان میبخشد.