رد شدن به محتوای اصلی

از ساختمان تا زیست‌بوم

از ساختمان تا زیست‌بوم: چارچوبی یکپارچه برای کربن صفر خالص

نویسنده: شهباز غفوری

گفتگو درباره کربن صفر خالص اغلب در مقیاس‌های جداگانه آغاز می‌شود؛ یک ساختمان، یک میدان عمومی، یک کریدور حمل‌ونقل. هرچند این مداخلات اهمیت دارند، واقعیت این است که کربن به‌صورت مجزا منتشر نمی‌شود. کربن نهفته در ساختمان به زنجیره تأمین مصالح آن وابسته است؛ کربن عملیاتی محله‌ای به شبکه‌های انرژی منطقه‌ای بستگی دارد؛ و الگوهای جابجایی شهری توسط اولویت‌های زیرساختی ملی شکل می‌گیرند. مسیر رسیدن به کربن صفر نیازمند اقدام چندمقیاسی و یکپارچگی چندمقیاسی است. زمان آن فرا رسیده که از ساختمان تا زیست‌بوم فکر کنیم؛ چارچوبی واحد که در آن معماری، طراحی شهری و برنامه‌ریزی شهری به‌عنوان لایه‌های هم‌افزا در استراتژی کربنی یکپارچه عمل کنند.

در مقیاس معماری، گفتگو معمولاً بر بهره‌وری و انتخاب مصالح متمرکز است. پوشش‌های با عملکرد بالا، طراحی خورشیدی غیرفعال، سیستم‌های گرمایش و سرمایش با انرژی تجدیدپذیر و بتن کم‌کربن از نوآوری‌های برجسته‌اند. اما تأثیر این‌ها زمانی کاهش می‌یابد که جدا از سیستم‌های پیرامونی بررسی شوند. ساختمانی با کربن صفر که در حومه‌ای گسترده قرار گرفته باشد، همچنان از طریق حمل‌ونقل انتشار قابل‌توجهی ایجاد می‌کند. به همین ترتیب، ساختمانی که از مصالح کم‌کربن ساخته شده است ممکن است مزیت زیست‌محیطی خود را از دست بدهد اگر زنجیره تأمین آن بر لجستیک پرمصرف سوخت فسیلی متکی باشد. بنابراین معماری باید خود را در نقشه‌ای بزرگ‌تر از سیستم‌ها قرار دهد، جایی که تصمیمات طراحی نه تنها بر ردپای خود ساختمان بلکه بر اثرات موجی سیستمیک آن نیز ارزیابی شود.

طراحی شهری نقش رابط میان ساختمان‌ها و سیستم‌های شهری را ایفا می‌کند. فضاهای عمومی، شبکه‌های خیابان‌ها و زیرساخت‌های حمل‌ونقل انرژی و پویایی کربنی زندگی روزمره را تعریف می‌کنند. اما در اینجا نیز پراکندگی می‌تواند تأثیر را کاهش دهد. محله‌ای با طراحی خوب و قابل پیاده‌روی، اگر حمل‌ونقل منطقه‌ای توسعه نیافته یا جدا افتاده باشد، مزیت کربنی خود را از دست می‌دهد. بالعکس، شبکه حمل‌ونقل قوی اگر محیط‌های محلی برای پیاده‌روی نامناسب باشند، کم‌کاربرد خواهد بود. نتایج واقعی کربن صفر وقتی حاصل می‌شود که عملکرد معماری و انتخاب‌های طراحی شهری به‌عنوان بخش‌هایی از یک اکوسیستم کربنی یکپارچه برنامه‌ریزی شوند؛ جایی که ساختمان‌ها در محل‌هایی قرار می‌گیرند، جهت‌گیری می‌شوند و برنامه‌ریزی می‌شوند تا از حمل‌ونقل کم‌کربن حمایت کنند و شبکه فضاهای عمومی برای بیشینه کردن عملکرد ساختمان‌های مجاور طراحی شود.

در مقیاس برنامه‌ریزی، سیاست‌ها منطق ساختاری شهرها را شکل می‌دهند. کاربری زمین، طرح‌های اصلی حمل‌ونقل و سرمایه‌گذاری‌های زیرساخت انرژی شرایطی را ایجاد می‌کنند که معماری و طراحی شهری در آن عمل می‌کنند. بدون در نظر گرفتن کربن به‌عنوان محدودیتی الزام‌آور، این تصمیمات ممکن است الگوهای پرانتشار را برای دهه‌ها تثبیت کنند. بالعکس، وقتی عملکرد کربنی در چارچوب‌های قانونی و مالی برنامه‌ریزی ادغام شود، به تمام تصمیمات طراحی و ساخت‌وساز سرایت می‌کند. در اینجا چارچوب فراگیر اهمیت می‌یابد: همسویی استانداردهای عملکرد ساختمان‌ها، منطق فضایی طراحی شهری و ابزارهای سیاست‌گذاری برنامه‌ریزی شهری در یک مسیر قابل اندازه‌گیری به سوی کربن صفر.

این چارچوب یکپارچه با حسابداری کربن به‌عنوان معیار وحدت‌بخش آغاز می‌شود. در حال حاضر، انتشار معمولاً در نقاط مجزا اندازه‌گیری می‌شود؛ انرژی عملیاتی در ساختمان‌ها، مایل‌های طی شده توسط خودروها در برنامه‌ریزی حمل‌ونقل، انتشار فرآیندهای صنعتی در تولید. رویکرد یکپارچه نیازمند اندازه‌گیری این‌ها در درون همان شرایط مرزی و بازه‌های زمانی است تا امکان مقایسه و بهینه‌سازی میان مقیاس‌ها فراهم شود. برای مثال، صرفه‌جویی کربنی ناشی از برقی‌سازی ناوگان اتوبوس باید در کنار هزینه کربن نهفته در تولید آن ناوگان و پتانسیل کاهش کربن ناشی از انتقال آن سفرها به حمل‌ونقل فعال ارزیابی شود. این سیستم حسابداری مشترک زبان مشترک میان رشته‌ها خواهد بود.

لایه دوم هماهنگی فضایی است. راهبردهای کاهش کربن باید در زمان و مکان برنامه‌ریزی شوند. اگر شهری قصد دارد تا ۲۰۳۵ سیستم گرمایش گاز طبیعی را حذف کند، طراحان شهری باید اطمینان دهند که بازسازی ساختمان‌ها و شبکه‌های انرژی منطقه‌ای هماهنگ باشد تا از سرمایه‌گذاری‌های تکراری جلوگیری شود. اگر مزرعه انرژی تجدیدپذیر جدیدی در منطقه‌ای خاص راه‌اندازی می‌شود، پروژه‌های معماری در آن منطقه باید به‌گونه‌ای ترغیب شوند که برقی‌سازی را تسریع کنند تا از عرضه انرژی پاک بهره‌مند شوند. به این ترتیب، چارچوب مانند یک نقشه زمانی عمل می‌کند؛ توالی مداخلات را طوری تنظیم می‌کند که هر مرحله بر عملکرد و بهره‌وری مرحله قبل بیفزاید.

لایه سوم هماهنگی حکمرانی است. در حال حاضر، معماری عمدتاً از طریق مقررات ساختمانی، طراحی شهری از طریق دستورالعمل‌های شهرداری و برنامه‌ریزی شهری از طریق طرح‌های قانونی تنظیم می‌شود؛ که اغلب توسط نهادهای مختلف نظارت می‌شوند. در چارچوب کربن صفر یکپارچه، این ابزارهای حکمرانی باید همگون شوند. استانداردهای عملکرد کربنی باید در هر لایه مقررات وارد شده و سازوکارهای هماهنگی بین‌دستگاهی تعریف شود. مثلاً یک شهرداری می‌تواند درخواست هر تغییر کاربری زمین را مشروط به ارزیابی عملکرد کربنی همسو با اهداف اقلیمی منطقه‌ای کند، به‌گونه‌ای که توسعه‌های خصوصی اهداف عمومی را تقویت کنند.

لایه چهارم همسویی اقتصادی است. بدون ساختارهای مالی که عملکرد کم‌کربن را پاداش دهند، چارچوب یکپارچه در حد آرزو باقی می‌ماند. این یعنی تغییر جهت یارانه‌ها از صنایع وابسته به سوخت فسیلی، معرفی قیمت‌گذاری کربن که هزینه‌های واقعی اکولوژیک را منعکس کند، و ایجاد سازوکارهای مالی سبز که در تمام مقیاس‌ها فعالیت کنند. توسعه‌دهنده‌ای که محله‌ای کربن صفر می‌سازد باید بتواند تأمین مالی‌ای داشته باشد که سهم آن منطقه در اهداف کلان‌شهری را شناسایی کند، همان‌طور که معمار طراحی‌کننده ساختمانی با کربن منفی باید از زنجیره‌های تأمین و زیرساخت‌های منطقه‌ای بهره‌مند شود که چنین پروژه‌ای را ممکن می‌سازند.

فراتر از حکمرانی و اقتصاد، فرهنگ نیروی پیونددهنده این چارچوب است. شهری می‌تواند طراحی کم‌کربن را قانونمند کند، اما مگر اینکه بخشی از هویت مدنی شود، پذیرش آن کندی و مخالفت را تجربه خواهد کرد. در اینجا معماری و طراحی شهری نقش نمادین و عملکردی دارند. ساختمانی که سیستم‌های انرژی تجدیدپذیر را به‌وضوح نمایش می‌دهد، میدانی عمومی که مصالح بازیافتی را به نمایش می‌گذارد، یا محله‌ای طراحی شده حول محور دوچرخه‌سواری می‌تواند به‌عنوان نمونه‌های فرهنگی عمل کنند؛ که نه تنها امکان کربن صفر بلکه آرمان‌گرایی آن را نشان می‌دهند. هنگامی که چنین نمونه‌هایی در سیاست‌گذاری برنامه‌ریزی جای گیرند و از طریق روایت عمومی تقویت شوند، به زیرساخت فرهنگی همانند زیرساخت فیزیکی تبدیل می‌شوند.

گذار از ساختمان تا زیست‌بوم همچنین نیازمند درک این نکته است که کربن مشکلی جهانی با جلوه‌های محلی است. ساختمانی در شهری می‌تواند مصالح خود را از نیمه جهان دور تامین کند و به این ترتیب کربن نهفته را در مرزهای جغرافیایی منتقل نماید. شهری ممکن است اهداف انتشار عملیاتی خود را برآورده کند اما انتشار تولیدی را به سایر مناطق منتقل سازد. چارچوب یکپارچه باید انتشارهای حوزه ۳ را که در زنجیره‌های تأمین نهفته‌ هستند، در نظر گرفته و هماهنگی را فراتر از مرزهای شهرداری، تا سطوح منطقه‌ای و حتی ملی توسعه دهد. این می‌تواند به شکل اتحادهای بین‌شهری برای هماهنگی خرید مصالح کم‌کربن یا سرمایه‌گذاری‌های زیرساختی ملی برای کاهش کربن در شبکه‌های لجستیکی باشد.

از نظر عملی، این چارچوب واحد می‌تواند از طریق «طرح‌های اصلی کربن» اجرا شود؛ استراتژی‌های فضایی که بودجه‌های کربنی را در مقیاس‌های مختلف تعریف کرده و مسئولیت‌ها را به بازیگران گوناگون تخصیص می‌دهند. برای مثال، پروژه معماری می‌تواند بودجه‌ای برای انتشار کربن نهفته و عملیاتی داشته باشد که با اهداف سطح محله هماهنگ است و آن هم با مسیر کربنی کلی شهر همسویی دارد. این طرح اصلی تعیین می‌کند که چگونه زیرساخت انرژی، شبکه‌های حمل‌ونقل و گذار موجودی ساختمان‌ها به‌گونه‌ای توالی‌یابند که در این بودجه‌ها باقی بمانند. پیشرفت از طریق گزارش‌دهی سالانه پایش شده و مکانیسم‌های تطبیقی برای تنظیم استراتژی‌ها با پیشرفت فناوری‌ها و داده‌های عملکرد در دسترس قرار می‌گیرند.

فوریت علوم اقلیمی جایی برای رویکردهای جزیره‌ای باقی نمی‌گذارد. ساعت کربن در حال تیک‌تاک است و هر ساختمان، خیابان و پروژه زیرساختی جدید یا شمارش معکوس را تسریع می‌کند یا کند. وعده چارچوب ساختمان تا زیست‌بوم این است که اقدام‌های پراکنده را به حرکت سیستمی تبدیل کند؛ تضمین کند که مجموع تلاش‌های معماری، طراحی شهری و برنامه‌ریزی بیش از مجموع اجزای آن باشد. با این کار، کربن صفر نه به‌عنوان هدف نهایی، بلکه به‌عنوان اصلی عملیاتی، ثابتی ساختاری که کل سیستم فضایی و اقتصادی حول آن سازماندهی می‌شود، بازتعریف می‌شود.

سؤال دیگر این نیست که آیا کربن صفر خالص دست‌یافتنی است یا نه، بلکه این است که آیا می‌توانیم لایه‌های محیط ساخته شده را به اندازه کافی سریع یکپارچه کنیم تا آن را اجتناب‌ناپذیر سازیم. از مقیاس آجر تا مقیاس زیست‌بوم، پاسخ به تمایل ما برای جایگزینی سیلوهای تخصصی با چارچوبی مشترک و الزام‌آور بستگی دارد؛ چارچوبی که هر تصمیم طراحی، هر تغییر کاربری زمین، هر سرمایه‌گذاری زیرساختی را بخشی از همان معادله اتمسفری بداند. در این معادله، جایی برای «جای دیگر» برای انتشارها نیست، جایی برای «بعداً» برای رسیدگی به آن‌ها نیست. تنها کار مداوم و یکپارچه طراحی در محدوده‌هایی است که آینده ما را تعریف می‌کنند.

مطالب پرخواننده

شیکیتا گانای؛ پذیرش آن‌چه نمی‌توان تغییر داد

شیکیتا گانای؛ پذیرش آن‌چه نمی‌توان تغییر داد نویسنده: شهباز غفوری «شیکیتا گانای» (Shikata ga nai) عبارتی است ژاپنی که به‌سادگی می‌توان آن را به این معنا ترجمه کرد: «کاری نمی‌توان کرد» یا «چاره‌ای نیست». اما فراتر از یک جمله‌ی ساده‌ی تسلیم، این مفهوم در فرهنگ ژاپنی ریشه‌ای عمیق در واقع‌گرایی، تاب‌آوری و نگاه کاربردی به محدودیت‌های زندگی دارد. ژاپنی‌ها با گفتن این عبارت، در برابر شرایطی که فراتر از کنترل آن‌هاست، حالت پذیرش فعالانه‌ای اتخاذ می‌کنند. نه از سر انفعال، بلکه برای آن‌که نیروی ذهنی و عاطفی خود را بر آن‌چه می‌توان تغییر داد متمرکز کنند. در بسیاری از موقعیت‌ها، انسان‌ها با پدیده‌هایی روبه‌رو می‌شوند که خارج از اراده و اختیار آن‌هاست: از بلایای طبیعی تا اشتباهات تاریخی، بیماری، مرگ، شکست‌های ناگهانی یا بی‌عدالتی‌های ساختاری. در این موقعیت‌ها، انکار، خشم، یا مقاومت مداوم، تنها منجر به فرسایش ذهنی و سردرگمی بیشتر می‌شود. شیکیتا گانای، روشی برای مدیریت این واقعیت‌هاست؛ نه با فرار، بلکه با پذیرش خردمندانه. این پذیرش البته به معنای کنار کشیدن از اق...

میهن دوستی: تعلق، فردیت و همبستگی انسانی

میهن‌دوستی: تعلق، فردیت، و همبستگی انسانی نویسنده: شهباز غفوری میهن‌دوستی، در ساده‌ترین معنای خود، به احساسی از تعلق و علاقه به سرزمینی گفته می‌شود که فرد در آن زاده شده، زیسته یا به آن احساس خانه‌بودگی دارد. این احساس، برخلاف بسیاری از برساخته‌های ایدئولوژیک، نه محصول مهندسی اجتماعی بلکه بازتابی از تجربه‌ی زیسته، حافظه‌ی بدنی، خاطره‌ی جمعی و پیوندهای عاطفی انسان با مکان است. میهن‌دوستی برآمده از تماس طولانی‌مدت فرد با یک اقلیم، زبان، سبک زیست، فضای شهری، معماری، و روابط انسانی خاص است که در گذر زمان بدل به بخشی از موجودیت شخصی می‌شود، بی‌آنکه الزاماً مستلزم نفی دیگران یا حذف تفاوت‌ها باشد. این احساس، در شکل اصیل و طبیعی خود، هم‌زاد فردیت است. انسان می‌تواند به مکان خود دلبسته باشد، بی‌آنکه این دلبستگی را به نفرت از مکان‌های دیگر یا انسان‌های متفاوت ترجمه کند. درست برخلاف ملی‌گرایی که بر همگن‌سازی اجباری تکیه دارد، میهن‌دوستی به تفاوت‌ها احترام می‌گذارد؛ زیرا نقطه‌ی آغاز آن، فرد است نه «ملت» به‌مثابه یک کل انتزاعی. در میهن‌دوستی، فرد با تمام ویژگی‌های انسانی‌اش، از...

دومینوی سقوط پایتخت

دومینوی سقوط پایتخت، مصوبه «صدور پروانه ساخت در اراضی ذخیره» توسعه و نامانا با اولویت درآمدزایی نویسنده: شهباز غفوری چند روز پس از تصویب این مصوبه، نگرانی‌های متخصصان و دست‌اندرکاران عرصه‌ی شهرسازی دامن پایتخت را دربرگرفته است. هدف اعلام‌شده برای افزایش درآمدزایی و تسهیل ساخت در زمین‌هایی با وضعیت توسعه‌ای نامشخص، در عمل به سیاستی منجر شده که بدون بررسی فنی، امنیتی و محیط‌زیستی، زمینه‌ساز خسارت‌های طولانی مدت برای شهر خواهد بود. ارجحیت درآمد بر امنیت کالبدی: این طرح در شرایطی اجرایی شد که هیچ تضمینی برای ساخت ایمن ساختمان‌ها و تجهیزات خدماتی ارائه نمی‌دهد. پروانه‌هایی که صرفاً بر مبنای درآمد فروخته می‌شوند، بدون آنکه تکنولوژی مناسب مقاوم‌سازی، سیستم‌های ایمنی یا مانایی محیطی بررسی شده باشند، صادر می‌شوند. در نتیجه، ممکن است در مناطقی با خاک حساس یا در مرزهای خطر فرونشست یا ایستایی روبه‌رو شویم. نبود حضور کارشناسی شهرسازان: بررسی تأثیر نتیجه این تصمیم بر طراحی‌های شهری، زیرساخت و کیفیت عمرانی شهری، حتی به صورت حداقلی هم انجام نشده است. مهندسان عمران یا برنامه‌ریز...

بازسازی، نه بازمعماری

بازسازی، نه بازمعماری: تأملی بر مسابقه طراحی برای ساختمان شیشه‌ای نویسنده: شهباز غفوری ساختمان شیشه‌ای صداوسیما، از آثار ماندگار دفتر عبدالعزیز فرمانفرمائیان، تنها یک بنای اداری نیست؛ بلکه بخشی از حافظه‌ فضایی و رسانه‌ای ایران است. این ساختمان که در اواخر دهه ۱۳۴۰ طراحی شد، از نمونه‌های برجسته معماری بروتالیستی در سطح آسیا و حتی جهان به‌شمار می‌رود. ترکیب شفافیت مدرن در نمای شیشه‌ای با صراحت سازه‌ای بتن، در کنار نسبت‌های فضایی هوشمندانه، این اثر را به نمادی از آفرینش معماری در بستر فرهنگ ایرانی بدل کرده است. ساختار حجمی، نقشه‌ها و مواجهه دقیق این ساختمان با محورهای شهری پیرامون، نشان از درکی عمیق از هم‌نشینی عملکرد، فرم و معنا دارد. در چنین سطحی از اصالت و استناد، هرگونه اقدام برای بازتعریف فرم یا برگزاری مسابقه‌ طراحی می‌تواند با خطر کاستن از لایه‌های حافظه‌ معماری همراه شود. رویکرد بازسازی در اینجا نیازمند دقتی فراتر از نوآوری است؛ و وفاداری به اصالت را طلب می‌کند. اعلام استفاده از الگوی مسابقه معماری برای بازسازی این بنا از سوی نهادهای متولی، و ارجاع به ت...

میهن دوستی و ملی‌گرایی؛ دو رویکرد متفاوت به تعلق و هویت

میهن‌دوستی و ملی‌گرایی؛ دو رویکرد متفاوت به تعلق و هویت نویسنده: شهباز غفوری میهن‌دوستی و ملی‌گرایی، دو مفهومی هستند که در نگاه نخست، شباهت‌های زیادی به هم دارند، اما در باطن، تفاوت‌هایی بنیادین و تعیین‌کننده میان آن‌ها وجود دارد. این دو رویکرد، هر یک نحوه‌ای متفاوت از فهم تعلق به مکان، هویت جمعی، و نقش فرد در اجتماع را عرضه می‌کنند؛ تفاوتی که نه تنها در حوزه نظری، بلکه در عمل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نیز پیامدهای عمیقی دارد. در این یادداشت، به مقایسه‌ی این دو مفهوم می‌پردازیم تا بتوانیم روشن‌تر دریابیم که چرا تمایز میان میهن‌دوستی و ملی‌گرایی بیش از آن‌که ظاهری باشد، ماهوی است. در اصل، میهن‌دوستی احساسی است طبیعی، زیسته، و ریشه‌دار در تجربه‌ی فرد با مکان و زمان. فرد میهن‌دوست، محل تولد، زیست، و خاطرات خود را دوست دارد، بی‌آنکه این دلبستگی مستلزم حذف یا انکار دیگران باشد. میهن‌دوستی بر پایه‌ی احترام به فردیت هر انسان شکل می‌گیرد و فرد را در مرکز تجربه قرار می‌دهد. برعکس، ملی‌گرایی ساختاری ایدئولوژیک است که هویت جمعی را به شکل انتزاعی و یکپارچه تعریف می‌کند و افراد ر...

هفده اصل زیبایی‌شناسی ایرانی

۱۷ اصل زیبایی‌شناسی ایرانی نویسنده: شهباز غفوری زیبایی‌شناسی ایرانی نه مجموعه‌ای پراکنده از سلیقه‌ها و ذوق‌ها، بلکه شبکه‌ای ژرف و پیوسته از ادراک، معنا، فرهنگ و تجربه تاریخی است. در طول هزاران سال، از خط میخی ایلامی تا کاشی‌کاری صفوی، از باغ ایرانی تا خوشنویسی نستعلیق، و از خانه‌ای روستایی تا آیین‌های مردمی، نوعی نگاه ویژه به زیبایی در ایران شکل گرفته که با واژگان غربی به‌تمامی قابل وصف نیست. این یادداشت، با تکیه بر واژگان فارسی اصیل و تحلیل مفهومی، تلاش می‌کند ۱۷ اصل بنیادین این زیبایی‌شناسی را بازشناسایی و طبقه‌بندی کند؛ اصولی که نه تنها ریشه در رسوم دارند، بلکه همچنان قابلیت تفسیر و به‌کارگیری در هنر، طراحی، معماری و فرهنگ معاصر ایران را دارا هستند. نظام زیبایی‌شناسی ایرانی را باید نه صرفاً در جلوه‌های بصری، بلکه در ساختار ذهنی و هستی‌شناختی فرهنگ ایرانی جست. به همین دلیل، هر اصل معرفی‌شده، هم به‌مثابه یک تجربه حسی و هم یک نگرش وجودی قابل درک است. در ادامه، این ۱۷ اصل با شرح دقیق، تحلیل معنایی و جایگاه فرهنگی‌شان معرفی می‌شوند. ۱. زاستار (هم‌آوایی با خلقت): این اصل...

حافظه‌ای که زنده نیست

حافظه‌ای که زنده نیست نویسنده: شهباز غفوری نظم ذهنی، برای بسیاری، از طریق ثبت و طبقه‌بندی پیوسته‌ی افکار و ایده‌ها حاصل می‌شود. عده‌ای برای این منظور به سراغ سیستم‌های یادداشت‌برداری دیجیتال می‌روند؛ ساختارهایی که نوشتن را به معماریی از پوشه‌ها، پیوندها و بازیابی‌های بعدی بدل می‌کنند. در نگاه نخست، چنین سامانه‌ای نشانه‌ای از کنترل ذهنی، دقت فکری، و پایداری معناست. اما زیر این ساختار منظم، روندی پنهان جریان دارد: ایستایی تجربه و مرگ تدریجی تفکر در لحظه. ذخیره‌سازی، اگر به عادت تبدیل شود، به‌جای اینکه به گسترش ظرفیت ذهنی منجر شود، به تمرکز بر گذشته‌هایی می‌انجامد که دیگر نه واقعی‌ هستند، نه مفید. آنچه روزی به انگیزه‌ای زنده پیوند داشت، حالا در قالب فایل‌ها و پوشه‌هایی بی‌جان قرار گرفته است که تنها به شرط مراجعه‌ای دوباره، دوباره فعال می‌شوند و اغلب هرگز نمی‌شوند. ذهن، در این مسیر، از زیستن در اکنون بازمی‌ماند و به مدیریت انبارهای شناختی مشغول می‌شود. هر نوشته‌ای، به‌محض آن‌که برای بایگانی تولید شود، بخشی از قابلیت سیال خود را از دست می‌دهد. ایده‌ها، به‌جای اینکه ابزارهای ح...

کربن صفر: فراتر از اصول معماری احیاگر

فراتر از کربن صفر: اصول معماری احیاگر نویسنده: شهباز غفوری مفهوم ساختمان‌های کربن صفر؛ یعنی سازه‌هایی که به‌اندازه انرژی مصرفی خود تولید می‌کنند، گامی مهم در مسیر معماری مانا محسوب می‌شود. با این حال، در مواجهه با چالش‌های پیچیده اقلیمی، صنعت معماری به سمت چشم‌اندازی بلندپروازانه‌تر حرکت کرده است: معماری احیاگر. طراحی احیاگر تنها به کاهش آسیب قانع نیست؛ هدف آن بازسازی و غنی‌سازی اکوسیستم‌ها، ارتقای کیفیت زندگی انسان و تقویت پیوندهای اجتماعی است. در این دیدگاه، ساختمان‌ها نه موجودیت‌های منفعل، بلکه بازیگرانی فعال در بهبود محیط زیست تلقی می‌شوند و نگرشی جامع به پایداری ارائه می‌کنند که فراتر از معیارهای انرژی است و شامل تنوع زیستی، چرخه‌های آب، مصالح و رفاه اجتماعی نیز می‌شود. اگر پایداری به کاهش آسیب تمرکز دارد، احیاگری به مشارکت مثبت می‌اندیشد. معماری احیاگر ساختمان‌ها را به عنوان عاملان اکولوژیک و اجتماعی در نظر می‌گیرد؛ سازه‌هایی که می‌توانند کربن جذب کنند، خاک را بازسازی کنند، آب را تصفیه کنند و سلامت ذهنی و جسمی کاربران را ارتقا دهند. این تغییر پارادایم نشان‌دهنده درکی ...

زبان‌شناسی مفاهیم کلیدی در شهرسازی

زبان‌شناسی مفاهیم کلیدی در شهرسازی نویسنده: شهباز غفوری زبان به عنوان نظامی از نشانه‌ها و معانی، نه تنها ابزار انتقال مفاهیم است بلکه در شکل‌گیری فهم ما از جهان و فضای زیست‌شده‌مان نقش بنیادی دارد. در حوزه شهرسازی، واژگان و مفاهیم کلیدی همچون بافت ، توسعه ، زیرساخت ، محله ، فضا ، هویت ، و پایداری تنها تعاریف فنی نیستند؛ بلکه حامل بار معنایی، تاریخی و گاه ایدئولوژیک هستند که بر تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌های شهری اثرگذارند. زبان‌شناسی به ما این امکان را می‌دهد که به ریشه‌های معنایی این مفاهیم بازگردیم و نحوه شکل‌گیری، تحول و کاربست آن‌ها را در گفتمان حرفه‌ای و عمومی تحلیل کنیم. بسیاری از اصطلاحات رایج در ادبیات شهرسازی، به ویژه در ترجمه و اقتباس از منابع غربی، دچار تغییر معنا یا کج‌فهمی شده‌اند که در نهایت به انحراف تصمیم‌گیری‌ها در برنامه‌ریزی و طراحی شهری منجر می‌شود. به عنوان مثال، واژه بافت در زبان فارسی بار معنایی خاصی دارد که در ترکیب با اصطلاحات تخصصی نظیر بافت فرسوده یا بافت تاریخی گاه دچار ابهام می‌شود. در حالی که در زبان انگلیسی واژه‌ه...

مصالح زنده: میسلیوم، جلبک و کامپوزیت‌های باکتریایی

مصالح زنده: میسلیوم، جلبک و کامپوزیت‌های باکتریایی نویسنده: شهباز غفوری مفهوم مصالح زنده مرز میان زیست‌شناسی و ساخت‌وساز را دگرگون کرده است. برخلاف مصالح سنتی که ماهیتی بی‌جان و ایستا دارند، مصالح زنده قادر به رشد، سازگاری و حتی خودترمیمی هستند. این مصالح با بهره‌گیری از میکروارگانیسم‌ها، سلول‌های گیاهی و سایر عوامل زیستی، سامانه‌هایی پاسخگو و احیاگر برای محیط ساخته‌شده ایجاد می‌کنند. میسلیوم، جلبک و کامپوزیت‌های باکتریایی به‌عنوان نامزدهای پیشرو در آینده طراحی زیست‌یکپارچه در حال ظهورند و تولید کم‌کربن، چرخه‌های حیات بسته و ویژگی‌های زیبایی‌شناسانه نوینی را ارائه می‌دهند که مرز میان طبیعت و معماری را محو می‌سازد. میسلیوم: شبکه‌های قارچی به‌عنوان عناصر سازه‌ای میسلیوم، شبکه ریشه‌ای قارچ‌ها، به‌عنوان ماده‌ای سبک و زیست‌تخریب‌پذیر برای ساخت‌وساز مورد توجه قرار گرفته است. زمانی که بر روی ضایعات کشاورزی پرورش یابد، به پانل‌هایی متراکم و اسفنج‌مانند تبدیل می‌شود که ذاتاً مقاوم در برابر آتش و عایق حرارتی هستند. امروزه کامپوزیت‌های میسلیومی در بسته‌بندی و سازه‌های مو...