طرحریزی بدون احتراق: کربن صفر خالص بهعنوان سیاست فضایی
نویسنده: شهباز غفوری
طرحریزی شهری همواره با رشد گره خورده است؛ گسترش شهرها، افزایش ساختمانها، جادهها و زیرساختها، و این وعده که توسعه به رفاه منجر خواهد شد. در قرن بیستویکم، این پارادایم رشد با یک مرز سیارهای برخورد میکند: بودجه کربنی. کربن صفر خالص صرفاً یک هدف سیاستی دیگر نیست که در چارچوبهای موجود جا بیفتد؛ بلکه یک آستانه ساختاری است که منطق طرحریزی را از بنیان نیازمند بازطراحی میکند. در این معنا؛ طرحریزی بدون احتراق، یک استعاره شاعرانه نیست؛ بلکه دعوتی واقعی به طرحریزی شهرهاست، گویی سوزاندن سوختهای فسیلی در هیچ مرحلهای از چرخه عمرشان دیگر امکانپذیر نیست.
در مقیاس طرحریزی، چالش کربن صفر محدود به پروژهها یا محلههای منفرد نیست. این چالش نیازمند هماهنگی سیستمهای فضایی، اقتصادی و نهادی در کل یک منطقه کلانشهری است تا هر لایه؛ از حملونقل و کاربری زمین تا شبکههای انرژی و سیستمهای پسماند، در یک محدوده کربن صفر عمل کند. این کار هم به یکپارچگی افقی میان بخشها و هم به یکپارچگی عمودی میان مقیاسها نیاز دارد؛ پیوند دادن سیاستهای کلان حاکمیت منطقهای با شیوههای خرد زندگی روزمره شهری.
نخستین تغییر ساختاری، پذیرش این واقعیت است که کربن صفر خالص تنها با اقدامات جبرانی قابل تحقق نیست. چارچوبهای سنتی طرحریزی اغلب بر جبران کربن یا بازسازی پس از ساخت متکیاند. هرچند این اقدامات نقش دارند، اما ذاتاً واکنشی هستند. پارادایم طرحریزی کربن صفر باید پیشگیرانه باشد، بهگونهای که سیستمهای شهری از ابتدا طوری طراحی شوند که از ایجاد انتشار جلوگیری کنند. این یعنی در نظر گرفتن کربن بهعنوان یک محدودیت طراحی همسنگ توپوگرافی، اقلیم یا ضوابط کاربری زمین؛ یک شرط مرزی که از آغاز بر همه تصمیمات اثر میگذارد.
طرحریزی کاربری زمین اهرمی حیاتی است. الگوهای شهری پراکنده و کمتراکم تقریباً بهطور قطعی منجر به انتشار بالای سرانه میشوند، بهدلیل فاصلههای طولانیتر سفر، تقاضای بیشتر برای زیرساخت و مصرف انرژی بالاتر هر خانوار. در مقابل، الگوهای شهری متراکم، حملونقلمحور و کاربری مختلط، سفرهای کوتاه، زیرساخت مشترک و ساختمانهای با بهرهوری انرژی بالا را ممکن میکنند. سیستم طرحریزی باید از صدور مجوز برای گسترش بیرویه فاصله گرفته و بهطور فعال تراکم را بهگونهای سامان دهد که با کارایی حملونقل و عدالت اجتماعی همراستا باشد. این امر مستلزم بازتعریف شاخصهای ارزش در توسعه زمین است؛ نه بر اساس بازدهی سفتهبازانه، بلکه بر مبنای عملکرد کربنی.
طرحریزی حملونقل نیز جایگاهی محوری دارد. یک طرح کربن صفر نمیتواند انتقال تدریجی از خودروهای احتراقی به خودروهای برقی را راهبرد اصلی خود بداند. هرچند برقیسازی مهم است، اما کربن نهفته در تولید خودرو یا زمین و مصالح مصرفی برای زیرساخت جادهای را حل نمیکند. طرحریزی باید کاهش مجموع کیلومتر سفر با خودرو را در اولویت قرار دهد. این یعنی طراحی شبکههای کلانشهری بر محور حملونقل عمومی پرظرفیت، مسیرهای فعال پیادهروی و دوچرخهسواری، و پایانههای چندوجهی که انواع شیوهها را بدون وابستگی به خودرو شخصی به هم متصل کنند. سیستمهای حملونقل باری نیز باید به سمت ریل، آبراهها و تحویل نهایی با شیوههای کمانتشار بازساختاردهی شوند.
طرحریزی انرژی در مقیاس کلانشهری باید از تولید متمرکز مبتنی بر سوخت فسیلی به سیستمهای توزیعشده و تجدیدپذیر تغییر مسیر دهد. این صرفاً جایگزینی سوخت نیست، بلکه طراحی یک جغرافیای انرژی است که در آن تولید و مصرف بهطور مکانی همراستا باشند. فتوولتائیکهای بامی، سیستمهای زمینگرمایی محلی و ذخیرهسازهای باتری منطقهای میتوانند اتلاف انتقال را کاهش داده و تابآوری را افزایش دهند. با این حال، ادغام آنها نیازمند سیاستهای طرحریزی است که کاربری زمین، مقررات ساختمانی و تنظیمگری خدمات را در یک استراتژی فضایی هماهنگ کند. شبکه کربن صفر به همان اندازه که یک دستاورد مهندسی است، محصول طرحریزی نیز هست.
جریان پسماند و مصالح نیز باید در سطح طرحریزی مورد توجه قرار گیرد. کربن نهفته در رشد یک شهر؛ در بتن، فولاد، شیشه و آسفالت، اغلب از انتشار ناشی از مصرف انرژی عملیاتی آن بیشتر است. یک طرح کربن صفر باید چارچوب اقتصاد چرخشی را شامل شود، جایی که مصالح حاصل از تخریب بازیافت شوند، ساختوساز جدید بر گزینههای کمکربن اولویت یابد و کدهای کاربری زمین از استفاده مجدد سازهها به جای ساخت جدید حمایت کنند. مناطق همزیستی صنعتی، جایی که خروجی زائد یک واحد به ورودی واحد دیگر بدل میشود، باید در راهبردهای اقتصادی منطقهای ادغام شوند.
حکمرانی، ساختار پیوند دهندهای است که تعیین میکند آیا این سیستمها میتوانند با هم کار کنند یا نه. در بسیاری از مناطق کلانشهری، اختیار طرحریزی میان شهرداریها، نهادها و ذینفعان خصوصی متعدد با ماموریتها و زمانبندیهای متفاوت پراکنده است. طرحریزی کربن صفر نیازمند ساختارهای حکمرانی است که قادر به اجرای استانداردهای عملکردی مبتنی بر کربن در سراسر حوزهها باشند. این میتواند به معنای ایجاد نهادهای طرحریزی کلانشهری با قدرت قانونی برای همراستا کردن کاربری زمین، حملونقل و سرمایهگذاریهای زیرساختی با اهداف کربن صفر باشد؛ بهگونهای که انطباق کربنی به شرط دریافت مجوز توسعه بدل شود.
مشارکت عمومی نیز باید بازتعریف شود. در طرحریزی سنتی، مشارکت عمومی اغلب بر کاهش اثرات محلی یا مذاکره بر سر ترجیحات زیباییشناختی متمرکز است. در زمینه کربن صفر، مشارکت باید بر ایجاد درک مشترک از محدودیتهای کربنی و مسئولیت جمعی متمرکز شود. این یعنی انتقال نهفقط چگونگی طرحها بلکه؛ چرایی آنها در چارچوب محدودیتهای جوی و عدالت بیننسلی. هدف، تبدیل مشارکت از فرآیندی واکنشی و اعتراضی به یک همطراحی فعالانه برای آینده کمکربن است.
سیاست اقتصادی در این زمینه از طرحریزی فضایی جدا نیست. بسیاری از شهرها به رشد در بخشهای پرکربن؛ ساختوساز، خودروسازی، انرژی فسیلی، بهعنوان موتور اقتصادی متکیاند. طرحریزی کربن صفر نیازمند راهبردی آگاهانه برای گذار به صنایع کمکربن مانند انرژی تجدیدپذیر، بازسازی ساختمانها، تولید حملونقل عمومی و بازسازی بومشناختی است. این گذار باید بهطور فضایی ترسیم شود تا اطمینان حاصل شود که فرصتهای اقتصادی بهگونهای توزیع میشوند که الگوی شهری کمکربن را تقویت کنند، نه تضعیف.
تابآوری اقلیمی و بیطرفی کربنی باید بهعنوان اهداف وابسته در نظر گرفته شوند. طرحریزی برای کربن صفر بدون در نظر گرفتن اثرات اقلیمی خطر ایجاد زیرساختی را دارد که پیش از بازپرداخت کربنیاش منسوخ میشود. برعکس، طرحریزی تابآوری که محدودیتهای کربنی را نادیده بگیرد، ممکن است سیستمهای پرانتشار را تثبیت کند. همافزایی این دو دستور کار را میتوان در راهبردهایی مانند زیرساخت سبز-آبی یکپارچه دید؛ که روانآب را مدیریت میکند، اثر جزیره حرارتی را کاهش میدهد، تنوع زیستی را بهبود میبخشد و کربن را جذب میکند، در حالی که کیفیت زندگی را ارتقا میدهد.
ابعاد زیباییشناختی و فرهنگی نباید نادیده گرفته شوند. شکل یک شهر کربن صفر باید ارزشهای آن را منتقل کند، نه از طریق تصاویر تزئینی «سبز»، بلکه از طریق منطق آشکار سیستمهای فضایی آن. خیابانهایی که اولویت را به پیادهها و دوچرخهسواران میدهند، ساختمانهای عمومی که فناوریهای تجدیدپذیر را به نمایش میگذارند، محلههایی که تراکم را با فضای عمومی پرنشاط ترکیب میکنند؛ اینها نهتنها خروجیهای عملکردی بلکه بیانیههای فرهنگیاند. آنها هویتی جمعی را القا میکنند که با محدودیتهای بومشناختی همراستا است و کربن صفر را به یک دستاورد فنی صرف، بلکه به یک روایت زیسته شهری بدل میکند.
گذار به طرحریزی شهری کربن صفر بیاصطکاک نخواهد بود. زیرساختهای موجود، منافع اقتصادی تثبیتشده و عادات فرهنگی در برابر تغییر مقاومت خواهند کرد. نقش طرحریز، بنابراین، تا حدی طراح سیستمها و تا حدی استراتژیست سیاسی است؛ همراستا کردن مشوقها، مقررات و روایتها بهگونهای که انتخابهای کمکربن به مسیر کممقاومتتر بدل شوند. این امر نیازمند شجاعت برای حذف کاربریهای پرکربن، تغییر جهت یارانهها از بخشهای وابسته به سوخت فسیلی و تعیین زمانبندیهای بلندپروازانهای است که با فوریت علم اقلیم همخوانی دارد.
طرحریزی بدون احتراق در نهایت یک اقدام طراحی پیشگیرانه است. این رویکرد فرض میکند که دوران سوخت فسیلی رو به پایان است؛ نه بهدلیل انتخاب اخلاقی، بلکه بهدلیل محدودیتهای فیزیکی؛ و شهر را برای شکوفایی در واقعیت پس از احتراق آماده میکند. این تغییری است از طرحریزی برای رشد به طرحریزی برای کفایت، از گسترش به بهینهسازی، از استخراج به باززایی. در این فرآیند، طرحریزی شهری هدف بنیادین خود را بازپس میگیرد: پاسداری از آینده فضایی جمعی درون مرزهای بومشناختی که تحقق آن آینده را ممکن میسازند.