طراحی مبتنی بر اجتماع: طراحی برای همبستگی اجتماعی
نویسنده: شهباز غفوری
طراحی همواره چیزی فراتر از خلق فضاهای فیزیکی بوده است؛ طراحی بستری است که روابط انسانی را شکل میدهد، همبستگی جمعی را تقویت میکند و زمینهای برای همزیستی اجتماعی فراهم میسازد. در این میان، «طراحی مبتنی بر اجتماع» یا Community-Centric Architecture رویکردی است که به جای تمرکز صرف بر عملکرد یا زیباییشناسی، نیازها، ارزشها و همبستگیهای اجتماعی را در مرکز فرآیند طراحی قرار میدهد.
در جهان امروز که با شتاب شهرنشینی، انزوای فردی، و فروپاشی شبکههای اجتماعی سنتی مواجه هستیم، ضرورت پرداختن به این رویکرد بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. طراحان نمیتوانند صرفاً به ساختن ساختمانها بپردازند؛ بلکه باید فضاهایی طراحی کنند که امکان تعامل، مشارکت و رشد جمعی را فراهم سازد.
یکی از اصول کلیدی طراحی مبتنی بر اجتماع، «فرآیند مشارکتی» است. یعنی طراحی نه از بالا به پایین، بلکه در تعامل مستقیم با جامعه هدف شکل میگیرد. این رویکرد تضمین میکند که فضاها بازتابی از نیازهای واقعی ساکنان باشند، نه صرفاً تصورات طراح یا سرمایهگذار. برای مثال، پروژههای بازآفرینی شهری در امریکای لاتین نشان دادهاند که مشارکت مستقیم ساکنان در تصمیمگیریهای طراحی، منجر به افزایش حس تعلق و کاهش آسیبهای اجتماعی شده است.
«فضاهای عمومی» قلب طراحی اجتماعی هستند. میدانها، پارکها، مراکز فرهنگی و کتابخانهها نمونههایی از فضاهاییاند که به شکلگیری روابط اجتماعی کمک میکنند. طراحی هوشمندانه این فضاها میتواند افراد با پیشینههای متفاوت را گرد هم آورد و بستری برای تجربه مشترک فراهم کند. در این راستا، انعطافپذیری طراحی اهمیت ویژهای دارد؛ چرا که فضاهای عمومی باید بتوانند پذیرای فعالیتهای متنوعی مانند جشنها، اعتراضات، بازارها یا رویدادهای فرهنگی باشند.
علاوه بر فضاهای عمومی، طراحی مبتنی بر اجتماع به مقیاسهای خرد نیز توجه دارد. طراحی مسکن اجتماعی، مجتمعهای مسکونی مشارکتی، و واحدهای همسایگی کوچک، همگی نمونههایی از تلاش برای تقویت روابط محلی هستند. تجربه پروژههای مسکن جمعی در اروپا و ژاپن نشان میدهد که توجه به کیفیت فضاهای مشترک مانند حیاطها، آشپزخانههای جمعی یا کارگاههای اشتراکی، میتواند به شکلگیری شبکههای حمایتی میان ساکنان منجر شود.
این رویکرد همچنین به عدالت فضایی میاندیشد. بسیاری از جوامع به دلیل فقر، تبعیض یا سیاستهای نابرابر شهری، از دسترسی به فضاهای عمومی و خدمات شهری محروم هستند. طراحی مبتنی بر اجتماع تلاشی است برای بازگرداندن حق استفاده از فضا به همه گروههای اجتماعی. به همین دلیل، پروژههایی مانند «فضاهای عمومی تاکتیکی» (Tactical Urbanism) یا «طراحی کمهزینه» در سالهای اخیر اهمیت یافتهاند؛ چرا که با مداخلات کوچک اما مؤثر، کیفیت زندگی محلات را ارتقا میدهند.
از منظر فلسفی، این رویکرد یادآور آن است که طراحی نه محصول فردی، بلکه یک فرایند جمعی است. فضاها نه تنها برای مردم، بلکه توسط مردم شکل میگیرند. چنین نگاهی، طراحی را از نقش «خالق مطلق» به «تسهیلگر تعاملات اجتماعی» تغییر میدهد. این تغییر جایگاه حرفهای میتواند مسیر آینده طراحی را به سوی انسجام اجتماعی و پایداری فرهنگی هدایت کند.
فناوریهای دیجیتال نیز میتوانند در خدمت طراحی اجتماعی قرار گیرند. پلتفرمهای مشارکتی، شبیهسازیهای واقعیت مجازی، و ابزارهای طراحی آنلاین این امکان را فراهم کردهاند که ساکنان حتی پیش از ساخت پروژه، در فرآیند طراحی حضور فعال داشته باشند و بازخورد خود را ارائه دهند. این دموکراتیکسازی فرآیند طراحی، گامی بزرگ در جهت طراحی مشارکتی و اجتماعمحور است.
نمونههای الهامبخش در این حوزه فراواناند. از میدانهای شهری بارسلونا گرفته تا پروژههای بازآفرینی اجتماعی در کلمبیا و حتی فضاهای جمعی معاصر در کشورهای شمال اروپا، همه نشان میدهند که طراحی میتواند ابزاری برای همبستگی، عدالت و امید باشد. هرچند چالشهایی مانند کمبود منابع مالی، فشارهای اقتصادی و موانع سیاسی وجود دارد، اما تجربه نشان داده که حتی مداخلات کوچک نیز میتوانند اثرات اجتماعی بزرگی به همراه داشته باشند.
در نهایت، «طراحی مبتنی بر اجتماع» دعوتی است برای بازاندیشی در نقش طراح. این رویکرد از ما میخواهد که طراحی را نه بهعنوان محصولی نهایی، بلکه بهعنوان فرایندی پویا و جمعی درک کنیم. فرایندی که هدفش تنها ساختن دیوارها و سقفها نیست، بلکه ایجاد پیوندهای انسانی، تقویت حس تعلق و گشودن امکانهای تازه برای زندگی مشترک است.
طراحی که بر اجتماع بنا شده باشد، در برابر بحرانهای اجتماعی و زیستمحیطی نیز تابآورتر خواهد بود. زیرا پشتوانهاش نه صرفاً تکنیک یا سرمایه، بلکه شبکهای از روابط انسانی است. و شاید این همان چیزی باشد که شهرهای امروز برای بقا و شکوفایی بیش از هر چیز دیگر به آن نیاز دارند.