نام خیابانها؛ حافظهی شهری یا ابزار قدرت؟
نویسنده: شهباز غفوری
خیابانها فقط مسیرهای عبور نیستند؛ آنها لایهای از حافظهی جمعی، ساختار ادراکی فضا و بازتابی از سیاستهای نمادیناند. هر نام خیابان، چه نام یک شاعر باشد و چه یک سردار، حامل پیامی است دربارهی اینکه کدام روایت، کدام چهره، و کدام ارزش باید در ذهن اجتماع زنده بماند. تغییر بیقاعدهی این نامها، نهفقط پاک کردن تاریخ، بلکه برهمزدن ساختار شناختی و عملی زندگی شهری است.
در بسیاری از کشورهای توسعهیافته، سیاستگذاری دقیق و مرحلهمند برای تغییر نام معابر وجود دارد. در شهرهایی چون بارسلونا، تورنتو، یا لندن، تغییر نام تنها در شرایط خاص، با مشارکت ساکنان، و پس از بررسی تاریخی و جغرافیایی انجام میشود. مثلاً معمولاً لازم است که از مرگ فرد پیشنهادی دستکم پنج تا بیست سال گذشته باشد تا از تصمیمات واکنشی و جناحی جلوگیری شود. همچنین، ضرورت دارد نام جدید با بافت محل، تاریخ محلی، و نظام یکتایی در شهر همخوانی داشته باشد.
در ایران اما، تغییر نام خیابانها گاه به ابزاری برای انتقال قدرت نمادین تبدیل شده است؛ بدون مطالعه تاریخی، بدون مشارکت ساکنان، و بدون توجه به پیامدهای پنهان آن. این تغییرات نهفقط موجب سردرگمی مکانی و اختلال در آدرسها و اسناد حقوقی میشود، بلکه با تحمیل حافظهای تازه، لایههای طبیعی حافظهی شهری را فرسوده میکند. وقتی نام یک خیابان قدیمی پاک میشود، بسیاری از پیوندهای ناخودآگاه بین شهر و خاطره نیز نابود میشوند.
زیان این تغییرات فقط فرهنگی نیست؛ اقتصادی و اداری هم هست. با هر تغییر نام، باید تابلوها عوض شوند، اسناد رسمی بهروز شوند، پایگاههای داده شهری اصلاح شوند، و در نهایت شهروندان هزینهی زمانی و روانی برای تطبیق با این تغییر تحمیلشده بپردازند. در غیاب یک نظام شفاف، تغییر نامها به پدیدهای پرهزینه، بیحساب و بعضاً خصمانه بدل میشود.
آنچه نیاز داریم، نه توقف مطلق تغییر، بلکه طراحی یک چارچوب عقلانی، مشارکتمحور، و پیشنگر برای این فرایند است. هر تغییری باید با استدلال تاریخی روشن، تأیید ساختارهای محلی، و فرآیند مشورتی با ساکنان همان خیابان انجام شود. تغییر یک نام خیابان، تغییر یک نشانی نیست؛ تغییر لایهای از حافظهی عمومی است، و باید با مسئولیت انجام شود.