همآوایی – هماهنگی اجزاء
نویسنده: شهباز غفوری
«همآوایی» در زیباییشناسی ایرانی، اصل بنیادینی است که به وحدت در تنوع، هماهنگی در میان اجزاء گوناگون، و شکلگیری یک کل منسجم از طریق تعامل دقیق عناصر اشاره دارد. در فرهنگ بصری ایران، آنچه زیبا دانسته میشود، الزاماً از طریق پیچیدگی یا شکوه بهدست نمیآید؛ بلکه از رهگذر هماهنگی ظریف و همنغمی عناصری حاصل میشود که شاید در ظاهر متفاوت یا حتی ناسازگار باشند، اما در شکل نهایی اثری واحد، دلنشین و یکپارچه خلق میکنند.
در هنرهای تجسمی، بهویژه نگارگری و خوشنویسی ایرانی، همآوایی را میتوان در ریتم حرکات، در نسبتها، در رنگگذاریها و در چیدمان بصری دید. هر عنصر کوچک، از گل و برگ گرفته تا حرکت قلم، با دیگر اجزاء وارد گفتوگویی میشود که نه بر اساس شباهتهای صوری، بلکه بر پایه ارتباطهای درونی، فرهنگی و معنایی شکل میگیرد. یک ترکیببندی موفق، نه در پرهیز از تفاوتها، بلکه در آشتی دادن آنهاست.
در سبکها و اقلیمهای متفاوت معماریهای ایرانی، همآوایی میان مصالح، فرم، عملکرد و معنا بهوضوح دیده میشود. استفاده از آجر، چوب، گچ، و کاشی در کنار هم، نه با هدف تضادگذاری بلکه در جهت پدید آوردن هماهنگی میان گرما و سردی، سختی و نرمی، زبری و صیقلی بودن است. گنبدها، ایوانها، و طاقنماها با وجود تفاوتهای فرمی، در کل کلیت یک بنای ایرانی، وارد نوعی گفتوگوی درونی میشوند که به همآوایی منتهی میگردد.
همآوایی صرفاً در سطح بصری و صوری متوقف نمیشود. این اصل، رابطهای درونی با محتوا و معنا دارد. مثلاً در باغ ایرانی، حضور آب، گیاه، سایه، نور، صدا و بو، همگی در همآوایی حسی و ادراکی خاصی قرار میگیرند که به انسان امکان تجربهای چندوجهی، آرامشبخش و متوازن میدهد. این هماهنگی لایهلایه و چندحسی، تجربه فضا را از سطح فیزیکی فراتر میبرد.
در سطح زندگی روزمره، همآوایی در فرهنگ ایرانی به صورت رفتاری و اجتماعی نیز جلوهگر میشود. شیوه پوشش، گفتار، پذیرایی، یا حتی نوع معاشرت، همگی در جهت حفظ هماهنگی با محیط و دیگران شکل میگیرد. تعارضآمیزی آشکار، در بیشتر فرهنگهای ایرانی، امری ناپسند تلقی میشود؛ زیرا اصل همآوایی اقتضا میکند که هر جزء، خود را با مجموعهای از مناسبات محیطی و فرهنگی همساز کند.
از منظر زیباییشناسی، همآوایی نه به معنای همشکلی، بلکه به معنای هماهنگی در سطحی عمیقتر است. ممکن است در یک ترکیب، رنگها از طیفهای گوناگون باشند، اما در نهایت به دلیل درهم تنیدگی با یکدیگر همنغمه شوند. این اصل به طراحان اجازه میدهد تا تفاوتها را نه حذف، بلکه به گفتوگو و آشتی دعوت کنند. این خود نوعی آفرینش زیبایی از مسیر تفاوت است، نه از طریق یکنواختی.
در موسیقی دستگاهی ایرانی نیز اصل همآوایی در لایههای صوتی و لحنی آشکار است. نغمهها و گوشهها در کنار هم، با رعایت فواصل و پیوندهای ظریف، وارد گفتوگویی میشوند که ترکیبی آرام، غنی، و ژرف پدید میآورد. هر گوشه، با آنکه شخصیتی مستقل دارد، با دیگر اجزاء هماهنگ میشود و کلیتی منسجم میسازد.
اصل همآوایی، در برابر تقابلگرایی و سلطهی وحدتگرایی افراطی، موضعی معتدل و چندوجهی دارد. این اصل به ما میآموزد که میتوان زیبایی را در پذیرش تفاوتها، و تلاش برای برقراری هماهنگی میان آنها یافت. در این نگاه، تضاد امری ذاتی در پدیدههاست، اما میتوان آن را در دل ترکیبی خوشساخت جای داد، بیآنکه حذف شود.
همآوایی، نهایتاً پیامی فرهنگی است: زیبایی زمانی پدید میآید که اجزاء مختلف با شنیدن یکدیگر، با درک موقعیت خویش در کل، و با احترام به ریتم درونی کلیت، همنوا شوند. طراح، هنرمند، و معمار ایرانی، اگر بر این اصل تکیه کند، خواهد توانست آثاری خلق کند که نه فقط زیبا، بلکه زنده، پذیرا، و پاسخگو باشند.