میراث و بازیافت مصالح: بازخوانی دانش رومی در معماری
نویسنده: شهباز غفوری
تاریخ تمدن نه تنها در بناها، بلکه در مصالحی که طی قرون جابهجا، بازتولید و بازاستفاده شدهاند نیز قابل ردیابی است. یکی از مفاهیم مهم در این زمینه، «اسپولیا» (Spolia) است؛ اصطلاحی که به استفاده مجدد از عناصر معماری یا مصالح بهکاررفته در بناهای قدیمی برای ساخت سازههای جدید اشاره دارد. این مفهوم که ریشهای عمیق در معماری رومی دارد، نه تنها بعدی عملی و اقتصادی داشته، بلکه حامل معانی فرهنگی، سیاسی و نمادین نیز بوده است.
در دوران روم باستان، بازاستفاده از مصالح امری رایج بود. ستونهای مرمر، سنگهای تراشخورده، پیکرهها یا حتی آجرها از بناهای قدیمی برداشته و در سازههای جدید به کار گرفته میشدند. این عمل تنها به دلیل صرفهجویی در هزینه و زمان نبود؛ بلکه نوعی انتقال قدرت نیز در آن نهفته بود. برای مثال، وقتی امپراتوری جدیدی معبد یا کاخی تازه میساخت و از مصالح یا قطعات بناهای پیشین استفاده میکرد، در واقع میراث گذشته را در خدمت اقتدار خود بازتعریف مینمود.
با گذر زمان، این سنت به معماری بیزانسی و قرون وسطی نیز منتقل شد. کلیساها، مساجد و کاخها اغلب با ستونها و سنگهای بازمانده از بناهای رومی ساخته میشدند. نمونه بارز آن، مسجد جامع قرطبه در اسپانیاست که ستونهای آن ترکیبی از عناصر رومی و ویزیگوتی است. در اینجا، اسپولیا تنها یک انتخاب اقتصادی نبود، بلکه به معماری معنا و لایههای تاریخی جدیدی میبخشید.
در دنیای معاصر، بازخوانی این مفهوم در زمینه بحرانهای زیستمحیطی و اقتصادی معنا مییابد. معماری امروز با چالشهای عظیمی چون کمبود منابع، تغییرات اقلیمی و ضرورت کاهش ضایعات مواجه است. در چنین شرایطی، بازاستفاده از مصالح و عناصر موجود، نه تنها یک انتخاب اخلاقی، بلکه ضرورتی حیاتی است. در واقع، آنچه رومیان از سر نیاز یا نمادگرایی انجام میدادند، امروز به بخشی از مسئولیت معماران برای پایداری تبدیل شده است.
مفهوم اسپولیا میتواند الهامبخش جنبشهای «اقتصاد چرخهای» در معماری باشد. به جای تولید مصالح جدید با هزینههای بالای انرژی و تخریب محیط زیست، میتوان به چرخه عمر طولانیتر مصالح اندیشید. بتن، فولاد، چوب، شیشه و حتی اجزای تاسیساتی میتوانند پس از پایان عمر یک ساختمان وارد پروژهای تازه شوند. این فرایند نه تنها از منظر زیستمحیطی سودمند است، بلکه بار فرهنگی و تاریخی نیز میآفریند: هر مصالح بازاستفادهشده حامل روایت و حافظهای است که در لایههای ساختمان جدید تداوم مییابد.
یکی از جنبههای جذاب اسپولیا، پیوند آن با «حافظه جمعی» است. زمانی که یک سنگ یا ستون قدیمی وارد بنای جدید میشود، گذشته در متن حال جاری میگردد. این عمل باعث میشود ساختمانها نه فقط سازههایی کارکردی، بلکه روایتگر زمانها و فرهنگهای متفاوت باشند. از این منظر، معماری به آرشیوی زنده از تاریخ تبدیل میشود که در آن، هر قطعه مصالح نشانی از یک دوره یا تمدن دارد.
در شهرهای مدرن، بازاستفاده از مصالح میتواند به معنای حفظ شخصیت محلی نیز باشد. بسیاری از محلات تاریخی در معرض تخریب یا نوسازی کامل هستند. اگر مصالح یا عناصر این بناها با رویکردی خلاقانه در معماری جدید بازگردند، پیوند میان گذشته و آینده حفظ خواهد شد. به عنوان مثال، بازاستفاده از آجرهای قدیمی در نمای ساختمانهای جدید، یا ترکیب عناصر سنگی تاریخی با سازههای مدرن فولادی، میتواند ترکیبی از اصالت و نوآوری را رقم بزند.
با این حال، بازاستفاده از مصالح نیازمند نظامهای استاندارد، فناوریهای نوین و چارچوبهای حقوقی مشخص است. برخلاف دوران باستان که چنین فرایندهایی اغلب غیررسمی و بیضابطه بود، امروز لازم است دستورالعملهایی برای ارزیابی کیفیت، ایمنی و امکان استفاده مجدد از مصالح وجود داشته باشد. این موضوع به ویژه در مورد مصالحی مانند بتن یا فولاد اهمیت دارد که نقش سازهای حیاتی دارند.
به طور خلاصه، اسپولیا نه فقط یک روش ساخت، بلکه یک فلسفه معماری است. فلسفهای که ما را به دیدن مصالح بهعنوان حاملان حافظه و منابعی پایانناپذیر فرامیخواند. در جهانی که مصرفگرایی و تولید بیوقفه منابع طبیعی را تهدید میکند، بازگشت به سنت بازاستفاده میتواند راهی برای خلق معماری پایدارتر و معنادارتر باشد.
بازخوانی دانش رومی در این زمینه، فرصتی است برای بازاندیشی در چرخه حیات ساختمانها و مصالح. شاید بتوان گفت آینده معماری پایدار، در احیای سنتهای هوشمندانه گذشته نهفته است؛ سنتهایی که امروز بیش از هر زمان دیگری به آنها نیاز داریم.