زبان و معماری: چگونه روایتها معماری میکنند؟
نویسنده: شهباز غفوری
ما در جهانی زندگی میکنیم که پر از روایت است؛ از زبان گفتاری گرفته تا تصاویر، نشانهها و حتی فضاهای معماری. معماری را میتوان همچون یک زبان در نظر گرفت؛ زبانی که با فرم، ماده، مقیاس و فضا سخن میگوید. این زبان، مانند هر زبان دیگری، دارای دستور زبان، واژگان و ساختار است؛ اما با این تفاوت که مخاطب آن اغلب ناآگاهانه درگیر معنا میشود، بیآنکه ضرورتاً واژگان را بشناسد.
در تاریخ معماری، همواره بناهایی بودهاند که حامل پیامهایی فراتر از عملکرد صرف خود بودهاند. از معابد باستانی تا برجهای معاصر، هرکدام در ظرف زمانی خود، بازتابی از اندیشه، قدرت، زیبایی، ترس یا امید بودهاند. این توانِ روایتگری، از دل هماهنگی میان عناصر فرمی، فضایی و مادی بیرون میآید.
اما معماری چگونه روایت میکند؟ نخست، از طریق رمزگذاری نمادین در فرمها؛ طاق پیروزی، برج مراقبت، فضای مرکزی، خطوط تقارن و سلسلهمراتب فضایی، همگی نشانههایی هستند که پیامهایی فرهنگی، سیاسی یا مذهبی را منتقل میکنند. دوم، از راه تجربه فضا توسط بدن؛ مسیریابی، حرکت، مکث و مواجهه با نور و ماده، فرآیندهای ادراکی و حسیای هستند که مانند خواندن یک متن، معنا را در ذهن مخاطب شکل میدهند.
سومین مسیر روایتگری، در پیوند معماری با حافظه تاریخی نهفته است. مکانهایی که بار تجربههای جمعی را به دوش میکشند – میدانهای انقلابی، خانههای قدیمی، یا ویرانههای جنگزده – روایت خود را نه از طریق طراحی، بلکه از طریق زمان و خاطره منتقل میکنند. معمار در اینجا نه تنها خالق فرم، بلکه متنیاب معناست؛ کسی که باید به لایههای معنایی گذشته توجه کند و با آنها وارد گفتوگو شود.
آنچه در معماری معاصر مفقود شده، همین وجه روایتگر است. بسیاری از بناهای امروزی، با تکیهی بیش از حد بر نوآوری تکنیکی یا زیباییشناسی لحظهای، از توان معنایی تهی شدهاند. نتیجه، فضاهاییاند که صرفاً "ساخته" شدهاند، بیآنکه "گفته" باشند. اینجاست که ضرورت بازنگری در نسبت معماری و زبان رخ مینماید.
زبان، تنها ابزار انتقال پیام نیست؛ بلکه زمینهای برای شکلگیری ارتباط انسانی است. به همین ترتیب، معماری نیز باید نه صرفاً به مثابه یک پاسخ فنی، بلکه همچون یک کنش ارتباطی در نظر گرفته شود. اگر معماری را زبان بدانیم، پس معمار نویسندهای است که با مصالح، فضا و نور مینویسد. و اگر نویسندهای بیهدف یا بیمخاطب بنویسد، آیا میتوان از متن او انتظار معنا داشت؟
در اینمیان، آموزش معماری نیز نیازمند تحول است؛ باید معماران را نه تنها با تکنیکهای ساخت، بلکه با امکانهای معنا آشنا کرد. درک مفاهیم پنهان در فضا، خوانش نشانهشناسانهی فرم و فهم زمینههای فرهنگی، بخشی از سواد معماری است که در نهایت، به خلق فضاهایی منجر میشود که نه تنها کاربردی، بلکه معنادار هستند.
معماری روایت میکند، اما نه به زبان کلمات؛ بلکه با فرمهایی که دیده میشوند، فضاهایی که حس میشوند و سکوتهایی که از گذشته و آینده خبر میدهند. وظیفهی ماست که این زبان را بیاموزیم، بازخوانی کنیم و با آن، روایتهایی تازه از انسان، مکان و زمان خلق کنیم.