نگاهی به مصوبه «افزایش مشوقهای مالی برای ساختوساز در اراضی کمتراکم»
نویسنده: شهباز غفوری
تصویب این مصوبه در ظاهر میتواند به عنوان ابزاری برای استفاده بهتر از زمینهای کمتراکم شهری و مقابله با رکود ساختوساز معرفی شود، اما بررسیهای دقیقتر نشان میدهد که این تصمیم نهتنها فاقد پشتوانه کارشناسی است، بلکه برخلاف ملاحظات توسعه پایدار، مخاطرات اقلیمی و مدیریت منابع عمل کرده و به جای تحریک ساختوساز هدفمند، موج جدیدی از سوداگری زمین و حق توسعه (تراکم) را در پی خواهد داشت.
سوداگرانه شدن سیاستگذاری:
اعطای مشوقهای مالی بدون ضوابط دقیق کارشناسی، انگیزهای برای مالکان فراهم میکند که اراضی کمتراکم را به سرعت به پروژههای پرظرفیت تبدیل کنند، بدون آنکه تامین خدمات شهری، هماهنگی با نظام حملونقل، یا ظرفیتپذیری محیطی در نظر گرفته شده باشد. این سیاست عملاً در امتداد همان سوداگری تراکم تاریخی است که با چهرهای جدید بازگشته است.
نادیدهگرفتن نظر کارشناسان شهرسازی:
در روند تدوین و تصویب این مصوبه، هیچ نشانهای از مشارکت مؤثر برنامهریزان شهری، پژوهشگران اقلیم، یا کارشناسان طراحی شهری دیده نمیشود. شورا در این تصمیم، بار دیگر رویکرد تخصصزدایی را در پیش گرفته و به جای تعریف چارچوبهای منطقی و فنی، جذب منابع مالی شهرداری را به اولویت اصلی بدل ساخته است.
آسیب به تعادل فضایی:
اراضی کمتراکم در ساختار شهری، گاه نقش تنفسی، گذار، یا پشتیبان برای زیستبوم شهری دارند. ترغیب به فشردهسازی این اراضی بدون ارزیابی محیطی و اجتماعی، موجب ناپایداری در نظم فضایی شهر میشود و الگوی سکونتی متعادل را بر هم میزند. همچنین این تصمیم ممکن است زمینهساز حذف آخرین باقیماندههای حیاطدار، باغمسکونیها و پلاکهای بازتنفس شهری باشد.
افزایش بیعدالتی فضایی و کالبدی:
در شرایطی که اراضی کمتراکم عمدتاً در مناطق مرکزی یا برخوردار قرار دارند، اعطای این مشوقها موجب افزایش ارزش این مناطق و جذب سرمایههای بیشتر به آنها خواهد شد، در حالی که مناطق پیرامونی و کمبرخوردار همچنان بدون برنامه میمانند. نتیجهی این وضعیت، دوپارهشدن کالبد شهر و تقویت شکاف فضایی خواهد بود.
تهدید اکولوژیکی پنهان:
فشردهسازی زمین در اراضی کمتراکم به معنای افزایش سطوح سخت، کاهش نفوذپذیری خاک، و تشدید اثرات جزیره حرارتی است. تهران در حال حاضر با معضل جذب کم باران و کاهش سفرههای آب زیرزمینی مواجه است، و این سیاست دقیقاً خلاف جهت اصول اقلیمپذیری و زیستپذیری شهری عمل میکند.
پیشنهادهایی برای بازنگری سیاست:
- تعریف دقیق معیارهای فنی برای شناسایی اراضی قابل توسعه با رعایت اصول اقلیمی و زیرساختی.
- شرطیکردن مشوقهای مالی به اجرای الزامات پایداری، از جمله سطوح سبز، بازچرخانی آب و مدیریت پسماند.
- ایجاد سامانه شفاف ارزیابی اراضی هدف، با مشارکت مستقیم کارشناسان شهرسازی، محیط زیست و مطالعات شهری.
- توقف اعطای مشوق در مناطقی که زیرساختهای فنی و خدماتی، توان پشتیبانی از تراکم بیشتر را ندارند.
- تقویت نظارت مردمی و گزارشدهی عمومی برای جلوگیری از فساد در فرآیند صدور مجوزها.
تهران به نقطهای رسیده که دیگر فرصت آزمون و خطا ندارد. تصمیماتی از این دست اگر بدون پشتوانه فنی و با حذف متخصصان گرفته شوند، نهتنها مشکلی را حل نمیکنند، بلکه آسیبهای مضاعفی بر پیکرهی فرسودهی شهر وارد خواهند کرد. اگر مدیریت شهری به جای بازخوانی تجربههای شکستخورده، بر ظرفیت کارشناسی درونزا و بینرشتهای تکیه کند، شاید هنوز راهی برای نجات باقیمانده باشد.