رد شدن به محتوای اصلی

بایرسازی اراضی، انحصار زمین و پیداش کاسه های غبار

بایرسازی اراضی، انحصار زمین و پیدایش کاسه‌های غبار

نویسنده: شهباز غفوری

یکی از تهدیدهای جدی برای مانایی زیستی و کیفیت محیط‌زیستی ایران، روند فزاینده‌ی بایرسازی اراضی کشاورزی است. این روند نه تنها تولید غذا و امنیت زیستی را با خطر مواجه کرده، بلکه پیامدهای مستقیم اقلیمی، محیط‌زیستی و اجتماعی به‌همراه آورده که نمود بارز آن در پدیده‌ای به‌نام «کاسه غبار» یا *داست بول* آشکار شده است.

پدیده کاسه غبار زمانی رخ می‌دهد که اراضی زراعی، مراتع و باغات به دلیل کاهش یا توقف بهره‌برداری، آبیاری، و مراقبت کشاورزی خشک می‌شوند. این خشکی سطحی، موجب رها شدن خاک نباتی و سبک در معرض بادهای منطقه‌ای می‌شود. در نتیجه، ذرات خاک از سطح زمین جدا شده و در اثر انتقال بادی گسترده، به شکل طوفان‌های گردوغبار یا *داست استروم* درآمده و نهایتاً اتمسفر منطقه را اشباع از غبار می‌کند.

این پدیده در سال‌های اخیر در نواحی وسیعی از ایران، به‌ویژه مناطق مرکزی، جنوب غربی، و مرزهای شرقی کشور مشاهده شده است. در برخی شهرها مانند زابل، اهواز، یا بخشی از کرمان، طوفان‌های مکرر غبار نه‌تنها تنفس روزمره را دشوار کرده‌اند، بلکه کیفیت زندگی را به سطحی نازل رسانده‌اند. در روزهایی از سال، مدارس و ادارات تعطیل می‌شوند و فرودگاه‌ها از کار می‌افتند. در سطحی کلان‌تر، این غبارها می‌توانند تا صدها کیلومتر جابه‌جا شوند و حتی کشورهای همسایه را نیز تحت تأثیر قرار دهند.

نکته نگران‌کننده اینجاست که برخلاف تصور عمومی، این پدیده صرفاً ناشی از خشکسالی یا تغییر اقلیم نیست. بلکه ریشه‌ی اصلی آن در نوع برخورد ما با زمین و الگوهای بهره‌برداری ما از آن است. روند بایرسازی، که به‌معنای تبدیل زمین‌های زراعی به زمین‌های رهاشده، غیرمولد، و خشک است، عملاً مقدمه‌ای برای تولید غبار و پدیده‌های اقلیمی جدید است.

در دهه‌های گذشته، در کشورهای دیگر نیز نمونه‌هایی از این بحران دیده شده است. معروف‌ترین آن، پدیده Dust Bowl در ایالات متحده در دهه ۱۹۳۰ بود؛ جایی که کشاورزی شدیداً مکانیزه، همراه با شخم‌زنی گسترده، منجر به تخریب خاک و بروز طوفان‌های گسترده گردوغبار شد. در آن زمان، میلیون‌ها نفر آواره شدند و ساختارهای اقتصادی منطقه دچار فروپاشی شد. اما تفاوت ایران در آن است که این روند هنوز متوقف نشده و حتی به‌گونه‌ای تشویق هم می‌شود.

بخش بزرگی از اراضی کشاورزی، باغات و مزارع ایران در حال تجربه‌ی یک روند تخریب برنامه‌ریزی‌شده‌اند؛ نه از سر ناتوانی اقتصادی کشاورزان، بلکه به‌دلیل نظامات غلط حقوقی و برنامه‌ریزی شهری. سیاست‌های بنیاد مسکن، وزارت راه و شهرسازی، و سازمان‌های محلی، با محدود کردن امکان توسعه متعادل، و در عین حال باز گذاشتن راه سوداگری، ساختاری معیوب از انتظار و احتکار زمین پدید آورده‌اند.

در بسیاری از نقاط کشور، قوانین اجازه نمی‌دهند زمین‌های زراعی خارج از محدوده طرح هادی یا محدوده شهر به شکل قانونی توسعه پیدا کنند یا کاربری‌شان به گونه‌ای دیگر بازتعریف شود. این بن‌بست حقوقی، مالکان را در شرایطی قرار می‌دهد که زمین را یا باید به حال خود رها کنند، یا با لابی‌گری و فساد اداری به‌دنبال تغییر کاربری آن باشند. در نهایت، نتیجه هر دو مسیر، ترک بهره‌برداری مانا و آغاز فرایند بایرسازی است.

ارزش افزوده زمین در صورت تغییر کاربری، چنان بالاست که هیچ بهره‌برداری کشاورزی نمی‌تواند با آن رقابت کند. سودای تغییر کاربری، در ذهن مالکان، جای تلاش برای کشاورزی علمی و مانا را می‌گیرد. کشاورزی و باغداری به‌تدریج بی‌معنا شده و زمین، از موجودی زنده و پویا به کالا و سرمایه‌ای خاموش بدل می‌شود که باید در انتظار فرصت رهایی بماند. در این فضا، سرمایه‌گذاری در سیستم آبیاری، بهبود بذر، یا آموزش کشاورزی بی‌معنا می‌شود. زمین، در سکوت، به بیابان تبدیل می‌شود.

تبعات این روند تنها در سطح اقتصادی یا محیط‌زیستی خلاصه نمی‌شود. جامعه‌ای که کشاورزی خود را از دست می‌دهد، دیر یا زود با بحران هویتی و فرهنگی نیز مواجه خواهد شد. کشاورزی، نه فقط تولید غذا، بلکه یک شیوه زندگی، نظام دانشی، و شبکه‌ای از مناسبات انسانی است. با بایرسازی، نه‌تنها خاک می‌خشکد، بلکه خاطره‌های روستا، آیین‌های کاشت و برداشت، و مناسبات جمعی مرتبط با آن نیز رنگ می‌بازند.

در این بستر، طوفان‌های غبار صرفاً پدیده‌ای اقلیمی نیستند؛ نشانه‌ای هستند از شکست یک نظام. این طوفان‌ها آیینه‌ای از تعارض میان توسعه نامانا و طبیعت، میان سوداگری و زیست‌بوم‌اند. هر دانه‌ی خاک که در هوا معلق می‌شود، نشانه‌ای از سیاست‌گذاری‌های نادیده‌گیرنده و تصمیماتی است که به جای حفظ زیست‌پذیری، به‌دنبال بهره‌برداری کوتاه‌مدت‌اند.

برای اصلاح این وضعیت، نیازمند تغییری اساسی در نگاه به زمین هستیم. قوانین باید نه از منظر کنترل کالبدی، بلکه از زاویه بهره‌برداری مانا بازنویسی شوند. مشوق‌های اقتصادی باید نه به سود تغییر کاربری، بلکه به سود حفظ زمین زنده و مولد باشند. بانک‌های توسعه‌ای، بیمه‌های کشاورزی، زیرساخت‌های آبیاری، و آموزش‌های نوین باید به‌گونه‌ای طراحی شوند که کشاورز را به فعالیت مانا تشویق کنند، نه به رها کردن زمین.

همچنین، بازاندیشی در نقش بنیاد مسکن و وزارت راه در برنامه‌ریزی اراضی ضروری است. رویکرد تمرکزگرا، آمرانه و مبتنی بر طرح‌های از بالا به پایین، باید جای خود را به رویکردهای انعطاف‌پذیر و مشارکتی بدهد. به‌جای تعریف محدوده‌های خشک، باید ظرفیت اکولوژیک و اقتصادی هر منطقه را مبنا قرار داد و اجازه داد جوامع محلی نیز در تصمیم‌گیری درباره زمین خود مشارکت کنند.

در نهایت، یادآوری یک نکته ضروری است: امنیت غذایی، امنیت اجتماعی و سیاسی را نیز تضمین می‌کند. سرزمینی که نتواند مردمش را تغذیه کند، در برابر کوچک‌ترین بحران‌های بیرونی آسیب‌پذیر خواهد بود. در جهانی که تغییرات اقلیمی، ناامنی جهانی غذا، و بی‌ثباتی اقتصادی رو به افزایش است، هیچ ضرورتی به اندازه حفظ زمین زنده و مولد اولویت ندارد.

کاسه‌های غبار، زنگ خطری‌اند که باید شنیده شوند. هر منطقه‌ای که به خاک نشسته و باد آن را با خود برده، درواقع صدایی خاموش از آینده‌ای است که اگر کاری نکنیم، ما را نیز با خود خواهد برد.

مطالب پرخواننده

شیکیتا گانای؛ پذیرش آن‌چه نمی‌توان تغییر داد

شیکیتا گانای؛ پذیرش آن‌چه نمی‌توان تغییر داد نویسنده: شهباز غفوری «شیکیتا گانای» (Shikata ga nai) عبارتی است ژاپنی که به‌سادگی می‌توان آن را به این معنا ترجمه کرد: «کاری نمی‌توان کرد» یا «چاره‌ای نیست». اما فراتر از یک جمله‌ی ساده‌ی تسلیم، این مفهوم در فرهنگ ژاپنی ریشه‌ای عمیق در واقع‌گرایی، تاب‌آوری و نگاه کاربردی به محدودیت‌های زندگی دارد. ژاپنی‌ها با گفتن این عبارت، در برابر شرایطی که فراتر از کنترل آن‌هاست، حالت پذیرش فعالانه‌ای اتخاذ می‌کنند. نه از سر انفعال، بلکه برای آن‌که نیروی ذهنی و عاطفی خود را بر آن‌چه می‌توان تغییر داد متمرکز کنند. در بسیاری از موقعیت‌ها، انسان‌ها با پدیده‌هایی روبه‌رو می‌شوند که خارج از اراده و اختیار آن‌هاست: از بلایای طبیعی تا اشتباهات تاریخی، بیماری، مرگ، شکست‌های ناگهانی یا بی‌عدالتی‌های ساختاری. در این موقعیت‌ها، انکار، خشم، یا مقاومت مداوم، تنها منجر به فرسایش ذهنی و سردرگمی بیشتر می‌شود. شیکیتا گانای، روشی برای مدیریت این واقعیت‌هاست؛ نه با فرار، بلکه با پذیرش خردمندانه. این پذیرش البته به معنای کنار کشیدن از اق...

میهن دوستی: تعلق، فردیت و همبستگی انسانی

میهن‌دوستی: تعلق، فردیت، و همبستگی انسانی نویسنده: شهباز غفوری میهن‌دوستی، در ساده‌ترین معنای خود، به احساسی از تعلق و علاقه به سرزمینی گفته می‌شود که فرد در آن زاده شده، زیسته یا به آن احساس خانه‌بودگی دارد. این احساس، برخلاف بسیاری از برساخته‌های ایدئولوژیک، نه محصول مهندسی اجتماعی بلکه بازتابی از تجربه‌ی زیسته، حافظه‌ی بدنی، خاطره‌ی جمعی و پیوندهای عاطفی انسان با مکان است. میهن‌دوستی برآمده از تماس طولانی‌مدت فرد با یک اقلیم، زبان، سبک زیست، فضای شهری، معماری، و روابط انسانی خاص است که در گذر زمان بدل به بخشی از موجودیت شخصی می‌شود، بی‌آنکه الزاماً مستلزم نفی دیگران یا حذف تفاوت‌ها باشد. این احساس، در شکل اصیل و طبیعی خود، هم‌زاد فردیت است. انسان می‌تواند به مکان خود دلبسته باشد، بی‌آنکه این دلبستگی را به نفرت از مکان‌های دیگر یا انسان‌های متفاوت ترجمه کند. درست برخلاف ملی‌گرایی که بر همگن‌سازی اجباری تکیه دارد، میهن‌دوستی به تفاوت‌ها احترام می‌گذارد؛ زیرا نقطه‌ی آغاز آن، فرد است نه «ملت» به‌مثابه یک کل انتزاعی. در میهن‌دوستی، فرد با تمام ویژگی‌های انسانی‌اش، از...

دومینوی سقوط پایتخت

دومینوی سقوط پایتخت، مصوبه «صدور پروانه ساخت در اراضی ذخیره» توسعه و نامانا با اولویت درآمدزایی نویسنده: شهباز غفوری چند روز پس از تصویب این مصوبه، نگرانی‌های متخصصان و دست‌اندرکاران عرصه‌ی شهرسازی دامن پایتخت را دربرگرفته است. هدف اعلام‌شده برای افزایش درآمدزایی و تسهیل ساخت در زمین‌هایی با وضعیت توسعه‌ای نامشخص، در عمل به سیاستی منجر شده که بدون بررسی فنی، امنیتی و محیط‌زیستی، زمینه‌ساز خسارت‌های طولانی مدت برای شهر خواهد بود. ارجحیت درآمد بر امنیت کالبدی: این طرح در شرایطی اجرایی شد که هیچ تضمینی برای ساخت ایمن ساختمان‌ها و تجهیزات خدماتی ارائه نمی‌دهد. پروانه‌هایی که صرفاً بر مبنای درآمد فروخته می‌شوند، بدون آنکه تکنولوژی مناسب مقاوم‌سازی، سیستم‌های ایمنی یا مانایی محیطی بررسی شده باشند، صادر می‌شوند. در نتیجه، ممکن است در مناطقی با خاک حساس یا در مرزهای خطر فرونشست یا ایستایی روبه‌رو شویم. نبود حضور کارشناسی شهرسازان: بررسی تأثیر نتیجه این تصمیم بر طراحی‌های شهری، زیرساخت و کیفیت عمرانی شهری، حتی به صورت حداقلی هم انجام نشده است. مهندسان عمران یا برنامه‌ریز...

بازسازی، نه بازمعماری

بازسازی، نه بازمعماری: تأملی بر مسابقه طراحی برای ساختمان شیشه‌ای نویسنده: شهباز غفوری ساختمان شیشه‌ای صداوسیما، از آثار ماندگار دفتر عبدالعزیز فرمانفرمائیان، تنها یک بنای اداری نیست؛ بلکه بخشی از حافظه‌ فضایی و رسانه‌ای ایران است. این ساختمان که در اواخر دهه ۱۳۴۰ طراحی شد، از نمونه‌های برجسته معماری بروتالیستی در سطح آسیا و حتی جهان به‌شمار می‌رود. ترکیب شفافیت مدرن در نمای شیشه‌ای با صراحت سازه‌ای بتن، در کنار نسبت‌های فضایی هوشمندانه، این اثر را به نمادی از آفرینش معماری در بستر فرهنگ ایرانی بدل کرده است. ساختار حجمی، نقشه‌ها و مواجهه دقیق این ساختمان با محورهای شهری پیرامون، نشان از درکی عمیق از هم‌نشینی عملکرد، فرم و معنا دارد. در چنین سطحی از اصالت و استناد، هرگونه اقدام برای بازتعریف فرم یا برگزاری مسابقه‌ طراحی می‌تواند با خطر کاستن از لایه‌های حافظه‌ معماری همراه شود. رویکرد بازسازی در اینجا نیازمند دقتی فراتر از نوآوری است؛ و وفاداری به اصالت را طلب می‌کند. اعلام استفاده از الگوی مسابقه معماری برای بازسازی این بنا از سوی نهادهای متولی، و ارجاع به ت...

میهن دوستی و ملی‌گرایی؛ دو رویکرد متفاوت به تعلق و هویت

میهن‌دوستی و ملی‌گرایی؛ دو رویکرد متفاوت به تعلق و هویت نویسنده: شهباز غفوری میهن‌دوستی و ملی‌گرایی، دو مفهومی هستند که در نگاه نخست، شباهت‌های زیادی به هم دارند، اما در باطن، تفاوت‌هایی بنیادین و تعیین‌کننده میان آن‌ها وجود دارد. این دو رویکرد، هر یک نحوه‌ای متفاوت از فهم تعلق به مکان، هویت جمعی، و نقش فرد در اجتماع را عرضه می‌کنند؛ تفاوتی که نه تنها در حوزه نظری، بلکه در عمل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی نیز پیامدهای عمیقی دارد. در این یادداشت، به مقایسه‌ی این دو مفهوم می‌پردازیم تا بتوانیم روشن‌تر دریابیم که چرا تمایز میان میهن‌دوستی و ملی‌گرایی بیش از آن‌که ظاهری باشد، ماهوی است. در اصل، میهن‌دوستی احساسی است طبیعی، زیسته، و ریشه‌دار در تجربه‌ی فرد با مکان و زمان. فرد میهن‌دوست، محل تولد، زیست، و خاطرات خود را دوست دارد، بی‌آنکه این دلبستگی مستلزم حذف یا انکار دیگران باشد. میهن‌دوستی بر پایه‌ی احترام به فردیت هر انسان شکل می‌گیرد و فرد را در مرکز تجربه قرار می‌دهد. برعکس، ملی‌گرایی ساختاری ایدئولوژیک است که هویت جمعی را به شکل انتزاعی و یکپارچه تعریف می‌کند و افراد ر...

هفده اصل زیبایی‌شناسی ایرانی

۱۷ اصل زیبایی‌شناسی ایرانی نویسنده: شهباز غفوری زیبایی‌شناسی ایرانی نه مجموعه‌ای پراکنده از سلیقه‌ها و ذوق‌ها، بلکه شبکه‌ای ژرف و پیوسته از ادراک، معنا، فرهنگ و تجربه تاریخی است. در طول هزاران سال، از خط میخی ایلامی تا کاشی‌کاری صفوی، از باغ ایرانی تا خوشنویسی نستعلیق، و از خانه‌ای روستایی تا آیین‌های مردمی، نوعی نگاه ویژه به زیبایی در ایران شکل گرفته که با واژگان غربی به‌تمامی قابل وصف نیست. این یادداشت، با تکیه بر واژگان فارسی اصیل و تحلیل مفهومی، تلاش می‌کند ۱۷ اصل بنیادین این زیبایی‌شناسی را بازشناسایی و طبقه‌بندی کند؛ اصولی که نه تنها ریشه در رسوم دارند، بلکه همچنان قابلیت تفسیر و به‌کارگیری در هنر، طراحی، معماری و فرهنگ معاصر ایران را دارا هستند. نظام زیبایی‌شناسی ایرانی را باید نه صرفاً در جلوه‌های بصری، بلکه در ساختار ذهنی و هستی‌شناختی فرهنگ ایرانی جست. به همین دلیل، هر اصل معرفی‌شده، هم به‌مثابه یک تجربه حسی و هم یک نگرش وجودی قابل درک است. در ادامه، این ۱۷ اصل با شرح دقیق، تحلیل معنایی و جایگاه فرهنگی‌شان معرفی می‌شوند. ۱. زاستار (هم‌آوایی با خلقت): این اصل...

حافظه‌ای که زنده نیست

حافظه‌ای که زنده نیست نویسنده: شهباز غفوری نظم ذهنی، برای بسیاری، از طریق ثبت و طبقه‌بندی پیوسته‌ی افکار و ایده‌ها حاصل می‌شود. عده‌ای برای این منظور به سراغ سیستم‌های یادداشت‌برداری دیجیتال می‌روند؛ ساختارهایی که نوشتن را به معماریی از پوشه‌ها، پیوندها و بازیابی‌های بعدی بدل می‌کنند. در نگاه نخست، چنین سامانه‌ای نشانه‌ای از کنترل ذهنی، دقت فکری، و پایداری معناست. اما زیر این ساختار منظم، روندی پنهان جریان دارد: ایستایی تجربه و مرگ تدریجی تفکر در لحظه. ذخیره‌سازی، اگر به عادت تبدیل شود، به‌جای اینکه به گسترش ظرفیت ذهنی منجر شود، به تمرکز بر گذشته‌هایی می‌انجامد که دیگر نه واقعی‌ هستند، نه مفید. آنچه روزی به انگیزه‌ای زنده پیوند داشت، حالا در قالب فایل‌ها و پوشه‌هایی بی‌جان قرار گرفته است که تنها به شرط مراجعه‌ای دوباره، دوباره فعال می‌شوند و اغلب هرگز نمی‌شوند. ذهن، در این مسیر، از زیستن در اکنون بازمی‌ماند و به مدیریت انبارهای شناختی مشغول می‌شود. هر نوشته‌ای، به‌محض آن‌که برای بایگانی تولید شود، بخشی از قابلیت سیال خود را از دست می‌دهد. ایده‌ها، به‌جای اینکه ابزارهای ح...

کربن صفر: فراتر از اصول معماری احیاگر

فراتر از کربن صفر: اصول معماری احیاگر نویسنده: شهباز غفوری مفهوم ساختمان‌های کربن صفر؛ یعنی سازه‌هایی که به‌اندازه انرژی مصرفی خود تولید می‌کنند، گامی مهم در مسیر معماری مانا محسوب می‌شود. با این حال، در مواجهه با چالش‌های پیچیده اقلیمی، صنعت معماری به سمت چشم‌اندازی بلندپروازانه‌تر حرکت کرده است: معماری احیاگر. طراحی احیاگر تنها به کاهش آسیب قانع نیست؛ هدف آن بازسازی و غنی‌سازی اکوسیستم‌ها، ارتقای کیفیت زندگی انسان و تقویت پیوندهای اجتماعی است. در این دیدگاه، ساختمان‌ها نه موجودیت‌های منفعل، بلکه بازیگرانی فعال در بهبود محیط زیست تلقی می‌شوند و نگرشی جامع به پایداری ارائه می‌کنند که فراتر از معیارهای انرژی است و شامل تنوع زیستی، چرخه‌های آب، مصالح و رفاه اجتماعی نیز می‌شود. اگر پایداری به کاهش آسیب تمرکز دارد، احیاگری به مشارکت مثبت می‌اندیشد. معماری احیاگر ساختمان‌ها را به عنوان عاملان اکولوژیک و اجتماعی در نظر می‌گیرد؛ سازه‌هایی که می‌توانند کربن جذب کنند، خاک را بازسازی کنند، آب را تصفیه کنند و سلامت ذهنی و جسمی کاربران را ارتقا دهند. این تغییر پارادایم نشان‌دهنده درکی ...

زبان‌شناسی مفاهیم کلیدی در شهرسازی

زبان‌شناسی مفاهیم کلیدی در شهرسازی نویسنده: شهباز غفوری زبان به عنوان نظامی از نشانه‌ها و معانی، نه تنها ابزار انتقال مفاهیم است بلکه در شکل‌گیری فهم ما از جهان و فضای زیست‌شده‌مان نقش بنیادی دارد. در حوزه شهرسازی، واژگان و مفاهیم کلیدی همچون بافت ، توسعه ، زیرساخت ، محله ، فضا ، هویت ، و پایداری تنها تعاریف فنی نیستند؛ بلکه حامل بار معنایی، تاریخی و گاه ایدئولوژیک هستند که بر تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌های شهری اثرگذارند. زبان‌شناسی به ما این امکان را می‌دهد که به ریشه‌های معنایی این مفاهیم بازگردیم و نحوه شکل‌گیری، تحول و کاربست آن‌ها را در گفتمان حرفه‌ای و عمومی تحلیل کنیم. بسیاری از اصطلاحات رایج در ادبیات شهرسازی، به ویژه در ترجمه و اقتباس از منابع غربی، دچار تغییر معنا یا کج‌فهمی شده‌اند که در نهایت به انحراف تصمیم‌گیری‌ها در برنامه‌ریزی و طراحی شهری منجر می‌شود. به عنوان مثال، واژه بافت در زبان فارسی بار معنایی خاصی دارد که در ترکیب با اصطلاحات تخصصی نظیر بافت فرسوده یا بافت تاریخی گاه دچار ابهام می‌شود. در حالی که در زبان انگلیسی واژه‌ه...

مصالح زنده: میسلیوم، جلبک و کامپوزیت‌های باکتریایی

مصالح زنده: میسلیوم، جلبک و کامپوزیت‌های باکتریایی نویسنده: شهباز غفوری مفهوم مصالح زنده مرز میان زیست‌شناسی و ساخت‌وساز را دگرگون کرده است. برخلاف مصالح سنتی که ماهیتی بی‌جان و ایستا دارند، مصالح زنده قادر به رشد، سازگاری و حتی خودترمیمی هستند. این مصالح با بهره‌گیری از میکروارگانیسم‌ها، سلول‌های گیاهی و سایر عوامل زیستی، سامانه‌هایی پاسخگو و احیاگر برای محیط ساخته‌شده ایجاد می‌کنند. میسلیوم، جلبک و کامپوزیت‌های باکتریایی به‌عنوان نامزدهای پیشرو در آینده طراحی زیست‌یکپارچه در حال ظهورند و تولید کم‌کربن، چرخه‌های حیات بسته و ویژگی‌های زیبایی‌شناسانه نوینی را ارائه می‌دهند که مرز میان طبیعت و معماری را محو می‌سازد. میسلیوم: شبکه‌های قارچی به‌عنوان عناصر سازه‌ای میسلیوم، شبکه ریشه‌ای قارچ‌ها، به‌عنوان ماده‌ای سبک و زیست‌تخریب‌پذیر برای ساخت‌وساز مورد توجه قرار گرفته است. زمانی که بر روی ضایعات کشاورزی پرورش یابد، به پانل‌هایی متراکم و اسفنج‌مانند تبدیل می‌شود که ذاتاً مقاوم در برابر آتش و عایق حرارتی هستند. امروزه کامپوزیت‌های میسلیومی در بسته‌بندی و سازه‌های مو...